در شهرى کوچک ، کشیش کلیساى محلى ، در خیابان مورد حمله قرار مى ‏گیرد و بر اثر شلیک گلوله‏ اى کشته مى ‏شود . تحقیقات پلیس در این زمینه به نتیجه ‏اى نمى ‏رسد و سرانجام مردى بى‏ گناه را به عنوان مظنون بازداشت مى ‏کنند ...

“استفان نیل” به تازگی از زندان پناهندگان در طول جنگ جهانی دوم در انگلیس ازاد شده و به طور اتفاقی از یک نقشه نازی ها خبردار میشود و سعی میکند آن را متوقف کند…

« دکتر مابوزه » ( کلاین روگه ) در سلولى در آسایشگاهى روانى به سر مى‏ برد. وقتى مى ‏میرد، روح او وجود مدیر آسایشگاه، « پروفسور باوم » ( برگى ) را تسخیر مى ‏کند و او را وادار به اجراى نقشه‏ ى بزرگ « مابوزه » مى ‏کند.

گانگستر جوانی پس از زخمی شدن در یک درگیری با یکی از گروههای گانگستری رقیب نزد پزشک میرود. دکتر (که خود الکلی ست) بعد از پانسمان زخمهای او متوجه وجود علائم سل در گانگستر جوان میشود و او را متقاعد میکند که برای درمان نزد او بیاید...

« سروان مانسى » ( کرانین ) ، رئیس نابکار و سادیست یک زندان در امریکا ، زندانیان را شکنجه مى ‏دهد و شش زندانى یک سلول به سرکردگى « جو کالینز » ( لنکستر ) ، تصمیم به فرار مى ‏گیرند .

خبرنگارى الکلى به نام « چاک » ( داگلاس ) ، در آلبیوکرکى نیومکزیکو کار مى‏ کند و انتظار فرصتى را مى‏ کشد تا موفقیت گذشته‏ ى خود را بار دیگر بازیابد . خیلى زود مردى ( بندیکت ) در غارى گرفتار مى ‏آید و « چاک » متوجه مى ‏شود که فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...

« ادى تیلر » ( فاندا ) به دلیل سرقت به زندان مى ‏افتد و پس از آزادى سوگند مى‏ خورد که از راه راست منحرف نشود. او با « جون گراهام » ( سیدنى ) ، ازدواج مى ‏کند. اما سایه‏ ى سنگین گذشته ، آنان را رها نمى‏ کند...

کارآگاه خصوصى ، « مایک هامر » ( میکر ) ، شبى در بزرگ‏راهى به « کریستینا بیلى » ( لیچمن ) برمى ‏خورد که در حال دویدن است . « هامر » او را سوار مى ‏کند ، اما خیلى زود جلوى اتوموبیلش را مى ‏گیرند ، او را بى ‏هوش مى ‏کنند و « کریستینا » را مى‏ کشند . « هامر » جان به در مى ‏برد و کنجکاوانه به تحقیق درباره‏ى ماجرا مى ‏پردازد ...

جری مک کیبون یک گزارشگر سرسخت و بدون گزافه گویی می باشد که به دادستان ویژه، جان کانروی در تعقیب مقامات فاسد در شهر، که حتی ممکن است پدر کارآگاه پلیس خود را به عنوان مظنون نیز شامل شود، راهنمایی می کند.

« دکتر اروین ریدنشنایدر » ( جافى ) که در زندان نقشه‏ ى دقیقى براى دستبرد به یک جواهرفروشى طراحى کرده ، پس از آزادى عملیات سرقت را به جریان مى ‏اندازد.