داستانی زنی جوان که در آستانه 30 سالگی برای زندگی به پیش مادر و خواهرش نقل مکان میکند و سعی دارد رابطه خود را بهبود ببخشد .

دو دوست دوران کودکی ، که در یک مزرعه‌ی روستایی در خارج از سئول بزرگ شده‌اند، به‌طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می‌کنند . آن‌ها سال‌هاست که همدیگر را ندیده‌اند و باهم بیرون می‌روند و یاد خاطرات گذشته را زنده می‌کنند و ...

در سال 1980، یک روزنامه نگار خارجی، یک راننده تاکسی را برای سفر به گوانگجو جهت پوشش دادن قیام، کره جنوبی به خدمت می گیرد. آنها خیلی زود خود را بین معترضان دانشجویی و ارتش در شهر تحت محاصره می بینند ...

دو برادر بعد از مدتها برای مراسم تشییع پدرشان یکدیگر را ملاقات می کنند ولی هر دو آنها به جای پیوستن به خانواده ، در گیر مسائل شخصی خودشان هستند تا اینکه با یک زن مرموز تصادف میکنند و…

زنان مختلف، از جمله یک فراری از کره شمالی، یک اسکیت باز ممنوع، یک زن میانسال و یک دانش آموز دبیرستانی، گرد هم می آیند تا اولین تیم ملی هاکی روی یخ زنان کره جنوبی را تشکیل دهند.

در میان آشوب کشور و ترس از زندگی خود،شاه ستمگر “جانهی” به مشاور مورد اعتماد خود “هئو کیون” دستور می دهد بدلی برای او پیدا کند.او “هاسئون”،مردی روستایی که شباهتی کامل به پادشاه دارد را پیدا می کند.وقتی پادشاه پس از مصرف سمی اسرارآمیز زمین گیر می شود،”هاسئون” تبدیل به پادشاه کشور می شود و…

بازیکن هندبال ملی اما برای مراقبت از خانواده‌اش در حالی که با اختلال خوردن شوهر مربی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند، صاحب یک فروشگاه مواد غذایی شده است.

یک وکیل موفق را دنبال می کند که همه چیز دارد، اما با یک نفرین خانوادگی گرفتار می شود، و معلوم می شود که کسی که راز شکستن آن را دارد، یک کارمند دولتی به ظاهر عادی است.

یک دندانپزشک بزرگ شهری در یک دهکده ساحلی نزدیک به هم کار می کند ، محل زندگی یک حرفه جذاب که از هر نظر مخالف قطبی او است.

هیون ، یک دانش آموز دبیرستانی تنها که تمام خانواده خود را در یک تصادف وحشتناک از دست داد ، مجبور می شود خانه خود را ترک کند و باید با واقعیت جدیدی روبرو شود که در آن هیولاها سعی می کنند تمام بشریت را از بین ببرند. حالا او باید با همه شانس ها مبارزه کند...