یک حکیم به گذشته سفر می کند و مجموعه ای از شمشیرزنان افسانه ای را جمع آوری می کند که آنها را به عنوان گروهی از مردان جوان با استعداد اما ناکارآمد زنده می کند تا در نبردی با شیطان بجنگند.

هانا دختر 19 ساله ایه که زندگی عادی خودش رو داره و دانشگاه میره و میاد. اون یه روز یه عشق رویایی رو تجربه میکنه. معشوقه اون یه مرد گرگیه. اون زندگی خودشو با معشوقه اش شروع میکنه و دو تا بچه به دنیا میاره به اسم آمه (باران) و یوکی (برف). اونا با وجود اینکه بچه های نیمه گرگ دارن، توی شهر و با مردم زندگی میکنن. اما بعد از مرگ مرد گرگی، هانا تصمیم میگیره به یه روستایی دور از شهر خودش نقل مکان کنه...

داستان فیلم در مورد استاد دانشگاه محبوبی میباشد که میخواهد در زیر نقاب با قلدری و رفتار های بد میان دانشجویان مقابله کند...

داستان فیلم در مورد مادری عزادار است که با نقشه ای پیچیده و کم نقص در پی انتقام گیری از افرادی است که سبب مرگ دخترش بوده اند...