داستان فیلم در مورد سه نوجوان است که باید در مقابل طلسم شوم یک خانه در شهر کوچکشان مقاومت کنند...

مرد جوانی به نام ایگ پریش (دنیل رادکلیف) پس از به قتل رسیدن نامزدش، متوجه رشد شاخهایی شیطانی روی سرش می شود؛ او سعی می کند با شرایط پیش آمده از قاتل نامزدش انتقام بگیرد.

تعطیلات تابستانی فرا می رسد و « گریگ » آماده است تا تابستانی مفرح را سپری کند اما تمام نقشه هایش بهم می خورد و ...

بعد از پایان تابستان ، گِرِگ و برادرش رودریک با مسائل و مشکلاتی از قبیل ، سختگیری بی مورد والدینشان ، اذیت و آزار بچه های مدرسه و شرکت در تیم شنا روبرو می شوند که…

ماجرای فیلم در مورد بچه کوچکی به نام “گِرِگ هفلی” و اتفاقات جالبی است که برای او رخ می دهد. برای “گِرِگ” مدرسه مسخره ترین جای ممکن است. او از مدرسه و بچه های آن متنفر است و برای اینکه از این وضعیت خلاص شود و به هدفش برسد نقشه های دقیقی می کشد که همگی نقش برآب می شوند.! او همه این اتفاقات را در دفتر خاطراتش ثبت می کند و فیلم نیز بازگو کننده خاطرات او است…

داستان این سریال کمدی در مورد زوجی است که در حومه ی شهر زندگی می کنند و شخص دیگری وارد زندگی آنها می شود و...

داستان سریال در مورد گروه پلیسی است که به دنبال سرنخ هایی برای پیدا کردن دلیل مرگ های سریالی هستند.

داستان برمیگرده به آینده‌ای نه چندان دور که پلیس و روبات‌ها در کنار یکدیگر وظیفه‌ی حفظ امنیت جامعه رو برعهده دارند. در این بین یه ماموری که حوادث تلخ و خاطره‌هایی وحشتناک رو داره باید در کنار یه روبات به شغلش ادامه بده. ولی این روبات مثل سایر روبات‌ها نیست و تا حدودی از احساس و شعور بهره میبره و...

در بررسی های پلیس در قتل یک دختر جوان ماموران تحقیق سرنخ های متفاوتی را در سه داستان بهم پیوسته قید کردند ...

داستانِ سریال در مورد یک کاراگاه باهوشِ بخش جنایی به نامِ "بِن سولیوان" می باشد که از هُویت‌پَریشی رنج میبرد...