دو سرباز که کنترل یک هواپیمای بدون سرنشین را در اختیار دارند، باید تصمیم بگیرند که یک تروریست ملعون را بکشند یا نه؟!...

یک دامپزشک جنگی ویتنام کمی پس از بازگشت از جنگ ، همسر و فرزند خود را ترک می کند. او پس از 10 سال ، جایی که مانند یک حیوان در جنگل زندگی می کند بازگشت. او خودش را پیدا می کند ...

در طول جنگ سرد، یک گروه از پسران آمریکایی و ملوانی روسی که کشتی اش غرق شده است پس از برخوردی کوتاه با یکدیگر دوست می شوند ...

«لاری استرود» بعد از حوادث فیلم قبلی در بیمارستان بستری شده . کلانتر براکت و دکتر لومیس در خیابان های شهر به دنبال مایکل می گردند، اما مایکل در بیمارستان لاری راه پیدا کرده است…

کارگاه کاترین چاندلر یک کارآگاه باهوش است که با همکار پلیسش تس کار میکند. سالها قبل کاترین شاهد به قتل رسیدن مادرش توسط دو مرد مسلح، دو مرد مسلحی که او را هم کشته بودند البته اگر از این واقعیت بگذریم که چیزی دخالت کرد و زندگی او را نجات داد.همه بر این باور بودند که یک حیوان وحشی جان کاترین را نجات داده است. حالا کاترین تبدیل به یک زن توانا و قوی شده است اما هنوز بر این باور است که یک انسان زندگیش را نجات داد نه یک جانور. در ضمن بررسی یکی از جنایات اخیر، سرنخی کاترین را بسوی دکتر وینسنت کلر که یک مرد جذاب است هدایت میکند مردی که ظاهراً در حال خدمت در افغانستان در سال 2002 کشته شده است. البته معلوم میشود که وینسنت در واقع زنده است و او همان مردی است که زندگی کاترین را نجات داده. اما او برای 10 سال گذشته در خفا زندگی میکرده است زیرا وضعیتش باعث تبدیل او به یک دیو هنگام عصبانی شدن میشود. کاترین پس از ملاقات با وی یک معامله میکند: کاترین راز او را در صورتی نگه خواهد داشت که بتواند به او در خصوص پیدا کردن قاتل مادرش کمک کند. همکاری آنها ادامه پیدا میکند و البته این دو طبق کلیشه ها بعد از مدتی دلبسته یکدیگر می شوند و...

داستان درباره مامور فدرال آدری پارکر هست ، با گذشته ای مبهم که برای ماموریتی به شهری در حاشیه بندر به اسم Haven فرستاده میشه و بعد از حل ماموریت به دلایلی اونجا موندگار میشه . نکته جالب این هست که در اون شهر اتفاقات مرموزی رخ میده و بعضی از مردم هم نیروهای عجیبی دارن و ...

داستانِ سریال در مورد یک کاراگاه باهوشِ بخش جنایی به نامِ "بِن سولیوان" می باشد که از هُویت‌پَریشی رنج میبرد...

دکتر تام روانپزشکی است که همیشه در حال نقل قول گفته های تاریخی معروف و یا کمی معروف است. او همچنین ناجی و بدترین دشمن اریکا استرنج است.اریکا زن جوانی است که زندگی نامساعدش حاصل تصمیمات بدی است که در گذشته گرفته. اریکا لیست بلند بالایی در اختیار دکتر تام گذاشته که شامل لحظه هایی اساسی از زندگی اش است و احساس میکند این لحظه ها باعث شده او در این موقعیت بد قرار بگیرد.اما اریکا نمی داند که دکتر تام با این لیست چه نقشه ای در سر دارد.کاری که او میکند این است که اریکا را به گذشته و همان لحظه ها میفرستد تا اریکا با دانشی که الان از زندگی اش دارد تصمیمات بهتری در گذشته بگیرد و زندگی خود را سامان ببخشد. علیرغم این تصمیمات جدید دکتر تام امیدوار است که اریکا بفهمد؛ اگرچه نظرات دیگران درباره ی زندگی او مهم است اما مهمتر این است که خود او درباره ی تصمیمات و زندگی اش چه فکری میکند....

داستان از جایی شروع میشه که یک خانواده از کانزاس به بورلی هیلز پیش مادر پدر خانواده میخوان میرن و زندگی این خانواده نمایش داده میشه اما میشه گفت موضوع اصلی این سریال اتفاق هایی است که برای بچه ها در دبیرستان میافته. در کل میشه گفت که یک سریال بسیار زیبا و جالب و پر حادثه است که رگه هایی از طنز در این سریال وجود داره...

این سریال یک سریال پلیسی جنایی رمزآلود هست.داستان در مورد یک پلیس به نام سم تایلر هست که تصادف میکنه و وقتی بهوش میاد میبینه که در 35 سال قبل بیدار شده .سم میخواد هر طور شده از این قضیه سر در بیاره که چرا و چطوری اومده تو سال 1973 واینکه چطوری میتونه برگرده.سریال جذابیه و بازیگرای خوبی داره که میتونم از اونا به هاروی کایتل بازیگر نام اشنای سینما اشاره کنم که در فیلمهای بزرگی چون راننده تاکسی و سگدونی حضور داشته و همینطور مایکل امپریولی که در سریال بسیار زیبای سوپرانوز در نقش کریس مولتیسانتی بازی میکرد.