هنگامی که یک نیروی تاریک زمین را پس از یک خورشید گرفتگی کامل می پوشاند، نگهبانان ملوان پراکنده باید دوباره متحد شوند تا نور را به جهان بازگردانند.

داستان انیمه در دنیایی فانتزی و شروع یک ماجراجویی جدید را به تصویر می کشد. پس از اینکه حادثه ای اسفناک که برای کِینا کاگامی اتفاق می افتد او را در موقعیت بدی قرار می دهد و تنها خوشی او بازی VRMMORPG بوده که به آن علاقه دارد.وقتی که از خواب بیدار می شود او خود را در شخصیت بازی خود یعنی Cayna می بیند که حال اتفاقات و حوادث گذشته دیگر نمی توانند او را در اینجا دنبال کنند. او شروع به گشت و گذار و تحقیق درباره این جهان می کند اما بنظر می رسد دنیای Leadale که او میشناخته است بسیار فرق کرده است و شبیه گذشته نیست و...

محوریت انیمه دختری به نام Elaina است. وقتی بچه بود عاشق کتاب خواندن بود. و در بین تمام کتاب هایی که خواند، مجموعه ای به نام "ماجراجویی نیکه" بود که مورد علاقه او بود. این مجموعه ای از داستان های کوتاه درباره بود

آستا و یونو با هم در یک کلیسا رها شدند و از آن زمان جدایی ناپذیر بودند. در دوران کودکی، آنها قول دادند که با یکدیگر رقابت کنند تا ببینند چه کسی امپراتور مجوس بعدی خواهد شد...

هاوکی ها با ماه نشینان مبارزه می کنند، موجوداتی که به آنها حمله می کنند و از بدن درهم شکسته آنها به عنوان تزئین استفاده می کنند. به هر هاوسکی نقشی اختصاص می‌یابد و فوس، جوان‌ترین آنها، مأمور ایجاد دانشنامه‌ای از تاریخ طبیعی می‌شود.

دو دختر در دنیایی که با جنگ ویران شده سرگردانند...

داستان خانواده جوستار که دارای قدرت روانی شدیدی هستند و ماجراهایی که هر یک از اعضا در طول زندگی خود با آن روبرو می شوند.

در جهانی که انسانها با موجوداتی به نام یوما ، هیولاهایی که از شکم و رودهٔ انسانها تغذیه میکردند همزیستی مینمودند، یک سازمان بینام و سری سفارش ساختن جنگجویان نیمه انسان، نیمه یوما برای محافظت از انسانها در برابر یوماها در ازای دستمزد هنگفتی، میگرفت. کلیمورها به طور معمول یکدیگر را به این نام صدا نمیزدند، در عوض مردم این جهان بر اساس شمشیرهای بزرگ و بدون غلافشان به این جنگجویان لقب کلیمور «Claymore» را دادند. سرزمین آنها دارای 47 ناحیه بود که 47 جنگجو نیز برای هر ناحیه در نظر گرفته شده بود. کلیمورها بر اساس قدرت یوکی، قدرت بدنی، سرعت، هوش، حس تشخیص و رهبری رتبهبندی میشدند. رتبههای مبارزان با پیشرفتهایی که میکردند با سیر صعودی و نزولی همراه بود. کلیمور رتبه 1 قویترین، و شماره 47 ضعیفترین در بین تمام آنها بودند. داستان دربارهٔ یک مبارز کلیمور با رتبه 47، به نام کلر و تلاش او برای انتقام است. داستان در شهری کوچک که مورده حمله یوما قرار گرفته شروع میشود. کلر در آنجا با یک پسر خوش قلب، البته ساده به نام راکی آشنا میشود که در سفر او را همراهی میکند. با جلوتر رفتن داستان، کلر و راکی به یکدیگر وابسته میشوند اما هنگامی که کلر مجبور میشود با یک کلیمور سادیسمی به نام Ophelia مبارزه کند، از همدیگر جدا میشوند...

r. Kenzo Tenma دکتر ژاپنی جوانی است که به عنوان جراح مغز در بیمارستانی که توسط Heinemann اداره میشود مشغول به کار میشود و مدارج ترقی را یکی پس از دیگری طی میکند و به موفقیت و اعتبار بسیار بالایی دست میابد و با Eva دختر Heinemann نامزد میشود اما او مخالف سیاست های درمانی ای است که بیمارستان در قبال بیماران مختلف اتخاذ میکند و همواره در پی عوض کردن انها است روزی دو مجروح که دو قلو هستند را به بیمارستان میاورند که یکی از انها زخم گلوله ای در سر دارد و دیگری کلماتی را با خودش زمزمه میکند که راجع به کشتار و... میباشد پس از مدت کوتاهی بیمار دیگری که یک شخصیت ساسی برجسته هست نیز در بیمارستان بستری میشود و Tenma تصمیم میگیردبرخلاف سیاست های بیمارستان وارد عمل شود و به جراحی بیمار اولی بپردازد با این تصمیم بیمار اولی نجات میابد اما ساستمدار جان خویش را از دست میدهد به این ترتیبTenma همه چیزش حتی نامزدش را از دست میدهد ...پس از برکناری Tenma قتل های مرموزی در بیمارستان به وقوع میپیوندد و اکثر دکتران به طرز مرموزی به قتل میرسند که Heinemann رییس بیمارستان نیز جز مقتولین هست به این ترتیب چشم همگان به سوی Tenmaبرمیگردد...

داستان “کاپیتان سوباسا در راه جام جهانی” درباره مسابقه ایست با تیم هلند و 3 شخصیت اصلی و قوی و حرفه ای، بازیکن باهوش فوتبال سوباسا اوزارا ، بهترین دروازه بان گنزو واکی بایاشی و نوک حمله پر افتخار و قوی کوجیرو هیوگا که مشکلات آن ها و راه یابی عالی و تحسین بر انگیز آن ها برای تبدیل شدن به فوتبالیست های حرفه ای در اروپا را به تصویر میکشد که هرکدام میکوشند تا بهترین بازیکن در میدان های مسابقه باشند...