داستان این سریال درباره‌ی یک استاد تاریخ است که توسط گروهی به خدمت گرفته می‌شود تا در یک ماموریت مخفی به همراه دو فرد دیگر به گذشته سفر کند و جلوی خلافکاری که قبل از آنها به گذشته رفته است را بگیرد اما...

ساکنین سفینه ی " روکینانت " یک کشتی متروکه میابند که رازی در آن نهفته است که شاید به وجود بشریت لطمه بزند.

تم داستان درباره‌ی زنی به نام "اِلنا مایکلز" است. او تنها زن گرگینه در دنیاست که سال‌ها از تبدیل شدن او گذشته. اکنون بعنوان یک روزنامه‌نگار در نشریه تورنتو مشغول به کاره و تلاش می‌کنه این راز خود رو پنهان نگه داره. اگرچه بعد از اینکه سر و کله‌ی چند نفر در مخفیگاه گرگینه‌ها پیدا میشه, مجبوره با گذشته‌ی خود روبرو بشه. این سریال بر اساس سری کتاب‌های "دنیای دیگر" (Otherworld) نوشته‌ی "کِلی آرمِسترانگ" است.

بعد از درهم شکستن کشتی ، جوان عیاش و د..خ..ت..رباز ثروتمند الیور کوئین گم میشه و همه فکر میکنن که مرده اما پس از 5 سال تو یه جزیز خیلی دور در اقیانوس پیدا میشه و وقتی برمیگرده خونه ، مادر وقف شده ش مویرا و خواهره دوس داشتنیش ثیا و بهترین دوستش تامی بهش خوش آمد میگن اما حس میکنن که الیور با اون زندگی مصیبت بار تو جزیره عوض شده ، وقتی که الیور سعی داره حقیقتُ در مورد مردی که بهش تبدیل شده پنهان کنه به شدت سعی داره کارائیُ که قبلا و وقتی که جوون بود انجام داده جبران کنه ،‌ خصوصا آشتی با دوست د..خ..ت..ر سابقش لورل لنس ، همانطور که سعی داره با کسائی که قبلا بهشون نزدیک بود دوباره ارتباط برقرار کنه مخفیانه داره رو شخصیت Arrow ـش کار میکنه که از حق خونواده ش بتونه دفاع کنه ،..

نیروی حفاظتی شهر ونکوور، Kiera Cameron با بازی Rachel Nichols به دنبال چند جنایتکار که از حکم اعدام فرار کرده‌اند، از سال 2077 به سال 2012 سفر می‌کند تا این جنایتکاران را دستگیر کند، keira برای اینکه جلوی آن‌ها را بگیرد تا گذشته را تغییر ندهند، با پیوستن به پلیس محلی و استفاده از توانایی‌های یک نابغه تکنولوژی جوان به نام Erik Knudsen بدنبال این جنایکتاران می‌رود.

Rookie Blue داستان 5 جوان که به تازگی وارد اداره پلیس میشن و قدیمی هافعلا باهاشون خوب نیستن و هر کدوم وارد یه بخش میشن یکی اداری ، یکی گشت و... .داستان هر قسمت هم تقریبا از چند تا داستان تشکیل شده هم تو خیابون هم تو اداره و آخرش یه جورایی هر داستان تموم میشه و شخصیت ها داستانهاشون یا بهم میرسه یا نه ...

“هدف انسانی ” محصول سال 2010 و شبکه “فاکس” می باشد . “کریستوفر چنس” متخصص امور امنیتی، محافظ و کارآگاهی خصوصی می باشد ، که با قرار دادن خود به عنوان سپر انسانی از مشتریان خود در مقابل ترور محافظت می کند. او به طور محسوس یا غیر محسوس مشتریان خود را که قرار است هدف ترور قرار بگیرند دنبال کرده و یا خود را در موقعیت آنها قرار می دهد و در لحظه ترور با زیرکی وارد عمل می شود و فرد یا افراد اجیر شده را از میان برمی دارد. او با دفتری خصوصی که توسط همکارش “وینستن” اداره می شود همکاری می کند، و فردی مرموز و زیرک به نام ” گوررو ” با هنرنمایی” جکی ارل هیلی” نیز برای یافتن افرادی که در پشت پرده این ترور ها قرار دارند به او کمک می نماید. “کریستوفر چنس” با بازی “مارک ولی” مهارت “جک بائر”(24) ، شوخ طبعی “جفری داناوان” (Burn Notice )و خوش تیپی ” جیمز باند ” را یکجا دارد.

سریال Fringe (فرینج) یک درام تلویزیونی است که داستان همکاری یک مامور خانم FBI است که مجبور شده با یک محقق که در پروژه شبیه سازی انسانها فعالیت می کند ، همکاری نماید . سریال فرینج یکی از موفق ترین سریال ها در ژانر وحشت است و ارائه ای دیگر از جی جی آبرامز ، کارگردان سریالهای موفقی مانند LOST و ALIAS و…است . در این سریال سازمان FBI با پدر و پسری که در زمینه شبیه سازی انسانها فعالیت های مشکوکی انجام می دهند ، همکاری می نماید و این سازمان خود را درگیر یک پروژه شبیه سازی انسانها می کند که مشکلات زیادی برای انسانها بوجود می آورد و آنها را در خطرات بزرگی گرفتار می کند...

این سریال ماجرای زندگی دو برادر است که در کودکی طی حادثه وحشتناکی مادر خود را از دست داده و پدرشان را هم گم کرده اند. حالا که به دو جوان رعنای معاصر تبدیل شده اند و شهر به شهر دنبال پدرشان می گردند. آن دو در مسیرشان مرتب با حوادث فراواقعی روبرو می شوند که هیچ توضیح علمی ندارند. این دو باید بر تمام دشمنان – اعم از ارواح و اجنه و شیاطین و قاتلان روانی و دیوانه های گوش به فرمان اهریمن – فائق آیند و خیر و سلامت و نیکی را حفظ نمایند...

داستان سریال در نقطه ای دور دست از جهان هستی روی می دهد، جایی که تمدن بشری دیگری بصورت مجموعه ای از سیاره ها که با نام دوازده کولونی شناخته می شوند مشغول به حیات است. در حال حاضر این نسل از بشر در حال جنگ با سایلون هاست؛موجوداتی که در واقع از همان رباتهایی پدید آمده اند که سالها پیش انسانها خود آنها را آفریده بودند و اکنون این رباتها که به سطح پیشرفته ای از هوش و فناوری رسیده اند با تکنیک های خاص به جنگ با انسانها برخواسته اند و به طوری ناگهانی در صدد جنگ با انسانها بر می آیند و بدین ترتیب با انفجار هسته ای تمامی دوازده سیاره را نابود می کنند و با جنگ فضایی تمامی سفینه های انسانها را نیز از بین می برند. اما سفینه ی فضایی گالاکتیکا تنها سفینه ای ست که نجات پیدا می کند و بدین ترتیب مسئولیت سنگین نجات نسل بشر بر دوش سرنشینان این سفینه می افتد. حال آنها چاره ای ندارند جز اینکه از چنگ سایلون ها بگریزند و با اسکان در سیاره ای تازه به ادامه ی زندگی بپردازند تا بدین ترتیب نسل بشر به حیات ادامه دهد. بنابراین سرنشینان سفینه با امید به افسانه ای قدیمی که مبتنی بر وجود نسلی دیگر از انسانها در سیاره ای به نام "زمین" است در فضای بی کران هستی به دنبال پناهگاهی برای ادامه حیات خود به حرکت در می آیند...