مردی و پسرش از سواحل اقیانوس آرام کلمبیا به کالی نقل مکان می کنند، اما برای سازگاری با شهر مشکل دارند. وقتی پسرش کشته می‌شود، پدر باید مراحل سخت غم و اندوه را پشت سر بگذارد در حالی که در تلاش برای ریشه‌یابی در مکانی است...

الیور، شین، ریتا و نورمن برای کشف رمز و راز عشق واقعی بازمی گردند و در همان روزی که همسر گمشده الیور دوباره ظاهر می شود...

یک زن تخیلی با خوشبین ماندن و گذراندن وقت با دوستانش با نوع ناتوان کننده سرطان کنار می آید...

پس از اینکه لَری از آخرین کارش هم اخراج می شود، بهمراه سگ وفادارش تمام تلاشش را می کند تا بالاخره یک کار مناسب پیدا کند و همچنین به یک هدف در زندگیش برسد...

کوپر براون یک پلیس بدبینه که روزهاش رو صرف دستگیری آدم بدا میکنه و شب ها وقتش رو با رفقاش میگذرونه تا اینکه ...

داستان در مورد یک دختر 15 ساله می باشد که عضو یک باند سیاه پوستان بروکسل است. زمانی که او عاشق پسری مراکشی از باند رقیب می شود، باید میان وفاداری و عشق یکی را انتخاب کند...

سفری به درون سر مارتین. او در یک سفر کوهستانی آخر هفته به سر می برد و ما با افکار او آشنا می شویم.

هیچ چیز برای "گلسومینا" و سه خواهر کوچکترش در انتهای این تابستان، همانند قبل نخواهد شد ...

وقتی دایانسی یک پوکمون گفت که الماس بسازد تا خرنیا را پیدا کند تا به او کمک کند تا برای نجات خانه‌اش یک الماس قلبی بسازد، Ash، Serena، Clemont و Bonnie به او کمک می‌کنند تا در راه از دست دزدان در امان بماند.

پلیس خوب بودن همیشه به این معنی نیست که همه چیز را بر طبق کتاب و نوشته ها (قانون) پیش برد. وقتی داستان جرم و جنایت در لندن عوض می شود و قدرت به دست ترک‌ها و آلبانی‌ها می افتد، یک پلیس "خوب" چگونه باید جان سالم به در ببرد؟