داستان فیلم در باره یک نوجوان میباشد که استعداد خوبی در فوتبال دارد ، که برای رسیدن به موفقیت باید به خودش ایمان داشته باشد تا بتواند از استعدادهایش استفاده کند ...

در دوران قدیم غرب , مردی بعد از مرگ ناگهانی همسرش باید فرزندش را به تنهائی بزرگ کند ...

داستان فیلم درباره یک بازرس و یک مامور اف.بی.آی است که یک مظنون به تروریست را تحت فشار قرار می دهند تا به محل سه اسلحه اتمی که قرار است کشور آمریکا را نابود سازند ، اعتراف کند...

ویروس T دنیا را فرا گرفته و علاوه بر انسان ها طبیعت را نیز تحت تاثیر قرار داده. در این میان مردمی که سالم مانده اند با سفر به نقاط مختلف انسان های مبتلا نشده را جمع می کنن. آمبرلا به دنبال راهی برای مهار ویروس است و هنوز امید شان بر روی پروژه آلیس است که ...

«مردی با گذشته مبهم و تاریک، در تلاش است با گرفتن انتقام عدالت را برای پسرش به اجرا بگذارد…

در زمان جنگ جهانی دوم پس از اینکه هواپیماهای ژاپنی بندر آمریکایی پرل هاربر را بمباران می کنند ارتش آمریکا وارد جنگ شده و پس از چند سال موفق به شکست دادن ژاپن در بسیاری از مناطق جنگی می شود . ارتش آمریکا تصمیم دارد جزیره استراتژیک ایووجیما را نیز تصرف کند و بنابراین با 30 هزار سرباز وارد آنجا می شود اما در روز اول نبرد بیش از دو هزار سرباز آمریکایی کشته می شوند ولی در نهایت موفق به فتح جزیره می شوند . در روز پنجم نبرد یکی از عکاسان حاضر در منطقه عکسی از شش سرباز را که در حال برافراشتن پرچم آمریکا در بلندی جزیره هستند می گیرد و این عکس شهرت زیادی را برای این سربازان بوجود می آورد . دولت و ارتش تصمیم می گیرند از این عکس و آن شش سرباز استفاده تبلیغاتی کند و بنابراین از آنها دعوت می کند که به کشور بازگردند تا در تورهای جمع آوری کمکهای جنگی شرکت کنند . از این شش سرباز ، سه سرباز در نبرد بعدی کشته می شوند و تنها سه نفر از آنها به اسامی رنه گاگنون ، جان برادلی و ایرا هیز به کشور باز می گردند و ...

پس از آن که موجی سهمگین به کشتی پسایدون اصابت و آن را واژگون می کند، ناخدای کشتی به سرنشینانی که جان سالم به در برده اند اطلاع می دهد که سالن رقص کشتی حالت یک حباب هوا را دارد و آن ها می توانند تا موقع رسیدن کمک، در آن جا پناه بگیرند.

در شب کریسمس ، "لفی" یک بازنده الکلی بی خانمان و بیکار است ، که حق دیدن پسرش را از دست می دهد . در ناامیدی ، او یک اسلحه را معامله می کند و آماده است تا از یک فروشگاه دزدی کند و سپس در آنجا خودکشی کند ...

برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست...