ژاپن، قرن شانزدهم. «هیدتورا ایچی مونجی» (اکادایی)، حاکم هفتاد ساله ی سه قصر در ناحیه ی اونو، پس از سال ها حکومت مستبدانه تصمیم می گیرد از مقام ریاست خاندان خود کنار رود و حکومت را بین سه پسرش تقسیم کند.

داستان بر اساس واقعیت و درباره آخرین کشتی جنگی ژاپنی است که در طول جنگ جهانی دوم نابود و غرق شد ...

نیروهای بیگانه کنترل هیولاهای زمین را بدست گرفته اند و تلاش می کنند نژاد بشر را نابود کنند...

مردی جوان برای پیدا کردن برادر خود یک قایق می دزدد. اما در بین راه قایق وازگون می شود و او سر از یک جزیره اسرار آمیز در می آورد که ساکنین آن هیولای دریایی غول پیکر و گودزیلا می باشند...

بیگانگان از سیاره X استفاده از گودزیلا و رودان را برای نبرد با پادشاه گیدورا درخواست می کنند ، اما برای این سه هیولا استفاده بهتری دارند...

تاجری حریص ماشینهای غول پیکری برای خالی کردن بخشی از اقیانوس برای ساخت آپارتمانهای لوکس مستقر می کند. پس از یک طوفان، تخمی عظیم الجثه به ساحل آمده و به سرعت در معرض دید عموم قرار می گیرد. اما وقتی تاجر "گودزیلا" را بیدار می کند، هیولا بار دیگر به توکیو حمله می کند...

» گوندو « ( میفونه ) مدیر تولید یک کمپانى کفش ‏سازى است. فرزند » گوندو « را مى ‏ربایند و در قبالش تقاضاى پول هنگفتى مى ‏کنند؛ اما خیلى زود معلوم مى ‏شود که به اشتباه فرزند راننده‏ ى » گوندو « را ربوده ‏اند...

موهی شمشیربازی سرگردان است. او به شهر اوزاکا می رسد ، جایی که قبیله تویوتومی او را می پذیرد و به شجاعت و مهارت های جنگ او اعتماد می کنند. هنگامی که قلعه اوزاکا توسط ارتش محاصره می شود ، مهارت های او به چالش کشیده می شود و...

دو کلاهبردار جوان، توسط باند یاکوزا به نام شیگموری برای سرقت محموله ای از اسلحه از یک باند رقیب به کار گرفته می شوند.

جیرو بعد از مدتی طولانی کار در آلاسکا به خانه بازمیگردد . او متوجه میشود که در نبودش , پدرش و شهردار شهر کشته شدند و یاکوزا کنترل شهر را در دست گرفته و ....