«گابریل شیر» (تراولتا) جاسوس جذابی است که نقشه می کشد تا چند میلیارد دلار از صندوق «پول های غیر قانونی» دولت به سرقت ببرد. اما «گابریل» برای آن که نقشه اش بی عیب و نقص عملی شود، به کمک های یک «هکر» کامپیوتر نیاز دارد و این جاست که «استنلی جابسن» (جکمن) قدم به میدان می گذارد...

چارلی افسر پلیس ساده ای در رود آیلند است که همه مردم او را دست می اندازند. کسی او را جدی نمیگیرد حتا نامزدش تنها پس از ازدواج با او به او خیانت میکند و در حالی که سه پسر حاصل از روابط نامشروع را پیش چارلی میگذارد با مرد کوتوله سیاه پوستی فرار میکند. این اتفاقات موجب نوعی سرخوردگی در چارلی میشود و به مرور زمان شخصیت شیزوفرنی جدید به نام هنکس در وجود او شکل میگیرد. هنکس بر خلاف چارلی شخصیتی شرور از یک پلیس خشن و مردم آزار است. اداره پلیس احساس میکند که چارلی نیاز به مدتی استراحت و سفر دارد از همین رو چارلی را به عنوان اسکورت آیرین به ‌خاطر یک سلسله سوء تفاهمات ارتباطی (با محبوب سابقش)، تا نیویورک اسکورت کند تا در آن‌جا بازجوئی شود...

این فیلم تاریخچه ایست از "اَپل" و "مایکروسافت"

«ترومن بربنک» (کری)، کارمند معمولی یک شرکت بیمه، یک زندگی معمولی در شهری معمولی دارد. اما «ترومن» که از زندگی اش راضی نیست و می خواهد دنیا را ببیند که ...

یک مرد دچار توهمات خیانت و توطئه شده است بعد از این که یکی از این توهمات به واقعیت می پیوندد او هدف سو قصد قرار می گیرد. متاسفانه برای اینکه خود را نجات دهد باید بفهمد کدام یک از این توهمات واقعیت دارد …

گروهی از تروریست ها هواپیمای رئیس جمهور ایالات متحده، و خانواده اش را می ربایند و خانواده او را گروگان می گیرند. اما او که سابقا یک سرباز میدان جنگ بوده، تصمیم می گیرد با آن ها مقابله کند...

لس آنجلس، اوایل دهه ی 1950: شهری که رفته رفته رونق می گیرد و خود را از شر تصویر یک شهرک پرت و دور افتاده خلاص می کند. به واسطه رسانه ی جدید تلویزیون، لس آنجلس را به عنوان آرمان شهر آینده تبلیغ می کنند و حتی از آن به منزله ی بهشت روی زمین نام می دهند. این «تصویر» ی است که از این شهر ارائه می دهند. اما واقعیت امر چیزی است که کاملا متفاوت...

دو مامور پلیس مجبور می شوند با هم کار کنند تا پرونده ی قتل های زنجیره ای که توسط قاتلی معروف به "مرد خانواده" انجام می شود را حل کنند ...

تعدادی از تفنگداران ارتش آمریکا به رهبری ژنرال "هومل" (اد هریس) برای دستیابی به اهداف و خواسته هایشان چند نفر از بازدیدکنندگان زندان آلکاتراز را به گروگان می گیرند و تهدید می کنند که از سلاح های میکروبیولوژیکی علیه مردم استفاده خواهند کرد و ...

روزهای پایانی هزاره ی دوم. «لنی نرو» (فاینز) که قبلا پلیس بوده، حالا با دیسکت های حاوی داده هایی که خاطره ها و حس ها روی شان ضبط شده، سروکار دارد. یک روز دیسکتی از جنایتکاری که یک زن خیابان گرد را به قتل می رساند، به دستش می رسد. «لنی» به تحقیق و جست و جو می پردازد و بیش تر و بیش تر در گردابی از حق السکوت، جنایت و هتک حرمت فرو می رود…