-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان103 دقیقه
-
رده سـنیPG
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
The Truman Show
زندگی ترومن بربنک(جیم کری)یک دروغ عظیم است. او ستارهء واقعی یک شوی تلویزیونی 24 ساعته است که زندگیاش هر روز از استودیویی بزرگ و غولپیکر-آنچنان بزرگ که از آسمان هم دیده میشود-برای میلیاردها آدم مشتاق در سراسر دنیا پخش میشود.درحالیکه او سادهلوحانه از این فریب بزرگ بیخبر است،صدها نفر دیگر از اهالی شهرک سیهیون از جمله مادر و نامزدش،همگی بازیگرانی هستند که توسط کریستف(ادهریس)رئیس آن ایستگاه تلویزیونی که عملا اعمال و رفتار همهء آنها را تحت کنترل خود دارد،به بازی گرفته شدهاند.اما یکروز درحالیکه پنج هزار دوربین تلویزیونی که در رفهای سوپرمارکتها،پشت داشبرد اتومبیلها و در سوراخ سنبهای که تصورش را بشود کرد،پنهان شدهاند،او را روزانه همهجا تعقیب میکنند.ترومن متوجه سیاهبازی میشود و مسائلی به او گوشزد میکنند که توطئهای در کار است.بنابراین حس میکند که احتیاج دارد خود را مدتی از شر این شهرک عجیب و غریب خلاص کند ولی کریستف بدجنس،مصمم است که پخش این شوی موفق و پرطرفدار برای همیشه ادامه پیدا کند…
پیتر ویر در نمایش ترومن به تأثیر رسانهها در زندگی انسان امروز میپردازد.موضوعی که حد اقل در این دو دههء اخیر دستمایهء بسیاری از فیلمسازان دگراندیش قرار گرفته است.
از جهان نامتوازن و آشفتهء الیوراستون در قاتلین بالفطره (1994)گرفته که در آن رسانهها خالق اسطورههای قتل و جنایت هستندتا دنیای پرفریب رابرت فورد در مسابقهء تلویزیونی حضور ذهن تا نگاه هیستریک گاسونسنت در به خاطرش مردن(1995)به جاذبهء رسانهها که شکل رمانتیک آنرا در روایت یون آونت به نام از نزدیک و شخصی(1996)دیدیم و تا فیلمهای دههء 90 رابرت آلتمن خصوصا لباس حاضری(1994) که حضور رسانهها وجه ساختاری پیدا میکند.
اما نگاه پیترویر در نمایش ترومن به حضور رسانهها در ریزترین ابعاد زندگی انسان امروز به نوعی شگفتانگیز و خارق العاده گسترش مییابد.به این معنی که این حضور از یک نقش حاشیهای و یا ارتباطی صرف فراتر رفته و بر همهء زندگی حاکم میشود؛به طوری که انسانها و زندگیشان جزیی از برنامهء رسانهها میشوند و همه اعمال و رفتار روزمره فقط در حد یک بازی و نمایش برای تماشای دیگران میماند.همان فلسفه معروف«کییر کیگور»که همه آدمها در زندگی یک بازیگرند و برای تماشای دیگران نمایش میدهند.
ترومن زندگیش نمایشی بیستوچهار ساعته است که حدود 30 سال به عنوان موفقترین برنامه و نمایش تلویزیونی بسیاری را به خود مشغول کرده و از طرف دیگر همانها که مشغول تماشای نمایش ترومن هستند،خود بازیگرانی برای نمایش پیترویر هستند که ما تماشاگر آنیم.حالا ما برای چه کسانی بازی میکنیم؟!تماشاگران نمایش زندگی ما چه کسانی هستند؟ اینجاست که واقعیت درونی فیلم به نحوی تفکیکناپذیر با واقعیت بیرونی میآمیزد و منطقی با تردید برای«ما»ی تماشاگر ایجاد میکند که گویی خود را به تماشا نشستهایم.
این واقعیت دوگانه از طرف دیگر مرز میان رؤیا و غیررؤیا را درهم میریزد و تماشاگر را در دنیایی متوهم سرگردان میسازد. شاید از همین جهت ساختار روایی نمایش ترومن پیش از آثاری که نام بردیم به فیلم یادآوری مطلق راه میبرد.داگلاس کواید نیز در آن فیلم همچون ترومن درگیر یک بازی دوگانهای شده که بالاخره پی میبرد همه اطرافیانش،حتی همسر و نزدیکترین دوستش بازیگرانی بیش نیستند.
صحنههایی همانند ربودن پدر ترومن از مقابل چشمانش هنگامی که در مسیرش اتفاقی با او برخورد میکند و یا دور کردن دختری که برخلاف سناریوی نمایش عاشقش شده،مشابه صحنههایی در یادآوری مطلق است که مأموران کوهاگن (دیکتاتور مریخ)کواید را از برخی واقعیات پیرامونش دور میکنند.
اما پیترویر در ورای این تداخل تخیل و واقعیت،طنزی نهفته را حس نموده و آنرا در شالودهء روایتش گسترده که در اثر پل ورهوفن نشانی از آن نمییابیم.طنزی که ناگزیر در چنین ترکیبی رخ مینمایاند.از همان سکانسهای نخستین که پروژکتوری از آسمان بر زمین میافتد و ترومن با شگفتی به این جسم ناشناختهء آسمانی نگاه میکند تا برخوردهای تکراری روزمرهاش مثلا با آن پیرمردهای دوقلو و یا روزنامهفروش مسیرش و یا صحبتهای تلفنی مخفیانهاش که همواره هم مورد کشف همکارش واقع میگردد و…
اما این طنز بیرونی در تداخل با شخصیت ساده و بیآلایش ترومنبه درستی به تراژدی موردنظر فیلمساز تبدیل میگردد،به نحوی که از لحظهء خودآگاهی ترومن و گریزش در آن دریای طوفانزدهء ناگزیر همذاتپنداری تماشاگر را کاملا برمیانگیزد.
تراژدیای که اگرچه ترومن از آن رهایی مییابد ولی به اندازهء 30 سال زندگی او در جان همهء تماشاگرانش میماند و چه طنز تلخ غریبی است لحظهای که ترومن در کنار در خروجی استودیو در مقابل دعوت مجدد کارگردان(ادهریس)به ادامهء نمایش،میگوید:«صبح بخیر، بعد از ظهر بخیر و شب بخیر!»
اما ساختار سینمایی اثر نیز براساس آمیختگی دو دنیای رؤیایی و واقعی پیرامون ترومن طراحی شده است.ورودی و خروجی هر سکانس با زوایا و حرکاتی از دوربین تصویر شده که بر نمایشی بودن و فیلمبرداری مخفیانه از زندگی واقعی ترومن تأکید شود.از این جهت در این بخشها اغلب با زوایای غیرمعمول دوربین و یا حرکات محسوس دوربین(مثل زومهای ناگهانی و ناهموار)روبرو هستیم و در صحنههای میانی سکانس ساختار سینمایی معمولی را میبینیم.
دوربینها همه جا هستند.حتی در کنارههای بدنهء قایقی که ترومن با آن قصد گریز از دنیای نمایشیاش را دارد نیز جاسازی شدهاند.اما هنگامیکه دوربین از آن دری که در انتهای دریا بر دیوار دکور افق و آسمان قرار دارد عبور میکند،ناگهان همهچیز تمام میشود.حتی تصویر مقابل ما نیز تاریک شده و فیلم به پایان میرسد.در آنسو ترومن به کجا رسیده که حتی ما به عنوان ناظر دو دنیای او قادر به دیدنش نیستیم و سوال آخر اینکه ما در این نمایش کجا قرار داریم؟
منبع: نقد سینما