زنی سالخورده در مزرعه ای در جنوب ایتالیا از دنیا می رود.همسر او سه فرزندش را از شهرهای مختلف دعوت می کند.همه آنها با گذشته خود روبرو شده و آینده خود را تصور می کنند و..

در ایتالیای فاشیستی سال 1935 ، یک نقاش که به عنوان پزشک آموزش دیده ، به منطقه ای دورافتاده تبعید می شود . با گذشت زمان او یاد می گیرد که قدردان زیبایی و نصیحت های ساکنان شده و بر تنهایی غلبه کند ...

کارآگاهی مسئول رسیدگی به پرونده قتلهای اسرارآمیز چند قاضی دادگاه عالی می شود.در طی تحقیقات توطئه ای را کشف می کند که پای حزب کمونیست ایتالیا را به میان می کشد...

"لوسی لوسیانو" یکی از روسای مافیا میباشد.او دستور قتل چهل نفر دیگر را می دهد تا تبدیل به تنها رئیس شود.ولی چند سال بعد به زندان می افتد.در سال 1946 او مشمول عفو شده است و به سیسیل بازمی گردد و...

"ایزابلا" یک زن روستایی اما زیبا ، با شاهزاده اسپانیا "رودیریگو فرانته" برخورد می کند.پادشاه به او دستور داده تا از میان هفت شاهزاده ایتالیایی همسری را برای خود انتخاب کند اما او به مردم عادی علاقه مند است.با کمک ساحره ها و قدیسان"ایزابلا" قلب شاهزاده را بدست می آورد و...

قبل از انتخابات شورای شهر، فروریختن یک ساختمان باعث می‌شود که یک توسعه‌دهنده زمین و حامیان سیاسی او در برابر یک رسوایی از خود دفاع کنند.

"ماریو" در هانوفر به عنوان یک معدنچی مشغول بکار است، اما پس از اینکه کارش را از دست می دهد تصمیم می گیرد به ایتالیا بازگردد. اما "توتونو" پاسپورت او را ربوده و بعدها به او پیشنهاد یک کار می دهد و...

ویتو پلارا، مرد جوانی جاه طلب از زاغه نشین های شهر ناپل[شهری در جنوب ایتالیا] است، کسی که میخواهد هر چه بیشتر قدرت و ثروت بدست آورد. او تصمیم میگیرد، قاچاق سیگار را ترک کند و پخش میوه و سبزیجات محلی را بدست بگیرد، کاری که بنظر سودآورتر است. بعد از نشان دادن خود به رئیس باند جنایت محلی، کامورا [انجمن سری در شهر ناپل ایتالیا حدود سال 1820] اونیز یکی از افراد دارو دسته میشود و بزودی زندگی اش تغییر میکند. او به آپارتمانی لاکچری نزدیک ساحل نقل مکان میکند و تصمیم میگیرد که با آسونتا، زیبا ازدواج کند. هرچند در مجلس عروسی شان درمیابد که رئیس واقعی کیست...