"من لانسلوت روبینشتاین نام دارم ، همسرم در این لحظه درگذشت. او ایرینا نامیده می شد. عجیب تر در این داستان این است که فردی را که یکبار با او زندگی می کنیم کشف کنیم که او مرده است."

"نیکلاس" زندگی شادی دارد. پدر و مادری که او را دوست دارند، گروهی از دوستان که با آنها خوش می گذراند. همه ی چیزی که او می خواهد این است که چیزی تغییر نکند. اما روزی او مکالمه ای را می شنود که باعث می شود او باور کند زندگی اش برای همیشه درحال عوض شدن است...

«آندره» (دوبوز) کلاهبردار فرانسوی بیست و هشت ساله ی الجزایری الاصل، هزاران یورو به طلبکارانی در سراسر پاریس بدهکار است. او در نهایت تصمیم به خودکشی می گیرد و می خواهد خود را درون رودخانه بیندازد که ناگهان چشمش به زن بلندقد و زیبایی می خورد که او نیز قصد خودکشی دارد. «آندره» زندگی زن (راسموسن) را نجات می دهد و زن برای قدردانی، به فرشته ی نگهبان «آندره» تبدیل می شود.

هنگامی که " آنا " به همراه خانواده اش برای تعطیلات به خانه خود می روند ، متوجه میشوند که آن خانه توسط غریبه هایی اشغال شده است و …

ماجرا درباره شش مرد است که در کارخانه کشتی سازی کار می کردند ، اما همگی بیکار شده اند . آنها زمان خود را در کافه ای که توسط یکی از آنها باز شده است می گذرانند و...

یک قاتل زنجیره ای با نام مستعار "لامانته" تصمیم میگیرد برای حل پرونده یک قاتل زنجیره ای دیگر که شیوه ی قتل هایش را از روی او کپی میکند ، با پلیس همکاری کند و...

یک رئیس پلیس و یک دادستان جدید عجیب و غریب در مورد یک رشته جنایات وحشتناک و پدیده های ترسناک در یک شهر منزوی در لبه یک جنگل تحقیق می کنند.

در باران سیل آسا، در شیفت دکتر ولین، یک پزشک شبانه، زنی جوان را به بیمارستان او منتقل میکنند، که چیزی به خاطر نمی آورد و ناقل یک باکتری ناشناخته میباشد....