هشتاد و یکمین دوره جوایز گلدن گلوب...

یک زن باردار که درباره سلامت کودک خود نگران است، در تلاش است تا از موجودی ماوراالطبیعه انتقام بگیرد...

بن و آلن، دو دوست صمیمی و نامتناسب که قادر به بزرگ شدن نیستند، با گرفتن فرزند رها شده و ایجاد خانواده ای که همیشه به آن نیاز داشته اند، مسیر زندگی خود را پیدا می کنند.

زنی که از بیماری پارکینسون رنج می برد با یک دلال دارو آشنا می شود، و پس از مدتی در میابند که هردو معتاد چیزی هستند بنام «عشق».

"بو دورانت"، مردی که خود را در دنیای خود محبوس می بیند، بعد از اتفاقی با مشکل بزرگی روبرو شده است و برای اولین بار در زندگی احساس آزادی می کند...

یک افسر آمریکایی بنام «کیت»، تنها کسی است که برای رفتن به آنتاریکا (منطقه ای در قطب جنوب) تعیین شده است. او باید به یک قتل رسیدگی کند در حالی که سه روز تا آغاز زمستان آنجا باقی مانده است. او در این راه با ماموری از سازمان ملل متحد بنام «گابریل» مواجه میشه که او هم به همین قتل رسیدگی می کند…

متروپولیسی به نام سنترال سیتی. پلیسی به نام «دنی کولت» (ماچت) که به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده به زندگی باز می گردد و در هیأت قهرمان نقابداری معروف به «شبح» به مبارزه با خلافکاران می پردازد. هدف اصلی شبح، «اکتاپوستی» (جکسن) است که قصد دارد کنترل شهر را به دست گیرد و…

میلی دختری جوان و زیبا است ، که دو خواهر بزرگترش ازدواج کرده و زندگی خوبی دارند و مادر میلی نگران آینده اوست ، زیرا او تاکنون نتوانسته مرد مناسبی برای آینده اش پیدا کند ...

«ادوارد ویلسون» (مت دیمون) به عنوان یک دانشجوی خوشبین و مثبت ، در دانشگاه درس می خواند و جذب انجمن جمجمه و استخوان می شود . این انجمن ، محلی است برای پرورش فکری و آینده سازی رهبران آینده جهان . تیز هوشی ویلسون و عظمت و خوشنامی وی و اعتمادی که به ارزش های آمریکایی دارد ، او را بهترین کاندید برای کار کردن در این سازمان می کند و در جنگ جهانی دوم جذب سازمان O.S.S می شود ، که این سازمان بعد ها باعث بوجود آمدن سازمان C.I.A می باشد.

یک استاد دانشگاه بریتانیایی که در روسیه مشغول به کار است در حال تحقیق روی موضوع مرگ و زندگی جوزف استالین است...