راهول برای برآورده کردن آخرین آرزوی پدربزرگ خود، به روستای کوچکی می رود: تا خاکسترش را در آب مقدس رودخانه آنجا بریزد. او در مسیر خود با زنی آشنا می شود و یک سری اتفاقات غیر منتظره برای آن ها رخ می دهد...

زنی متوجه میشود که تمام دعاها و فداکاری هایی که برای نجات نامزدش کرده ممکن است به سرنوشتی بدتر از مرگ منجر شود ....

اجرای 66 امین مراسم سالگرد جایزه گلدن گلوب

کبیر خان مربی تیم ملی هاکی زنان هند است و آرزوی او این است که تیم همه دخترانش را در برابر همه شانس ها پیروز کند...

داستان فیلم در دهه 1970 اتفاق می افتد، "ام"، بازیگری با رویای زیاد و بلند پروازانه میباشد، کشته می شود. ولی مدتی بعد در زمان حال دوباره متولد می شود و پیگیر ماجرای مرگ خود و دختر مورد علاقه اش "شانتی" در زندگی گذشته اش، می شود ...

ویجی توسط یک افسر پلیس استخدام می شود تا خود را به عنوان دان شبیه خود، رهبر یک باند بین المللی قاچاقچی، نشان دهد. وقتی افسر کشته می‌شود و ویجی به حال خودش رها می‌شود، همه چیز خراب می‌شود.

«ویر پراتاپ سینگ» خلبان نیروی هوایی هند عاشق یک زن زیبای پاکستانی بنام «زارا هیات خان» می شود, اما بزودی در میابد که او نامزد یک پاکستانی ظالم و کج خلق است. یکی از دوستان زارا به ویر می گوید که زارا هم حس مشابهی به او دارد، و قصد دارد نامزدی اش را بهم بزند. اما وقتی که ویر به دنبال زارا می آید، اتفاقاتی غیر منتظره رخ می دهد و....

یک دانشمند هندی موفق بعد از سال ها به روستای خودش در هند باز می گردد تا دایه اش را با خود به آمریکا ببرد، ولی در این مابین به ریشه ی واقعی خودش پی می برد.

زندگی دختری جدی و زمخت بنام «ناینا» ، با آمدن همسایه‌ی جدیدی بنام «آمان» تغییر می کند، مردی که به او روش جدیدی برای زندگی کردن یاد می دهد.

مردی زنی را که نامزد کرده تعقیب می کند و در نهایت با او ازدواج می کند. اختلافات بین این دو منجر به جدایی تلخی می شود که تهدیدی برای از بین بردن رابطه آنها برای همیشه است.