«کُنت دراکولا» (هامیلتن) مجبور به مهاجرت به نیویورک است، زیرا کمیساریای خلق می‌خواهد قصر او در ترانسیلوانیا را به ورزشگاه تبدیل کند. «دراکولا» با دیدن عکس مانکنی به‌نام «سیندی سوندهایم» (سینت جیمز) روی جلد مجله‌ای، دل‌باخته او می‌شود و خیلی زود نوکرش، «رنفیلد» (جانسن) ترتیب ملاقاتش را با «سیندی» می‌دهد و کمکش می‌کند تا از بانک خون «غذا» تهیه کنند. «سیندی» که تحت تأثیر شخصیت «دراکولا» قرار گرفته، با او می‌رود و «دراکولا» با اولین گاز می‌فهمد که عشق بزرگش را پیدا کرده است. «سیندی» که زندگی بی‌بندوباری داشته، از اضطراب همسر و مادر شدن پیش روان‌پزشکی به‌نام «جف رُزنبرگ» (بنجامین) رفته و...

هیلاری کرامر که فردی نجیب زاده وموفق است برای جایگزین حسابدار فاسدش بیرون میزند که با یک بوکسر که کار اصلیش کارهای حسابداری ومالیات است برخورد میکند...

سن فرانسیسکو، "سام بیسل" ، کارمند جزء حسابداری یک آژانس تبلیغاتی که با همسر و دو دخترش زندگی ساده و خوشبختی دارد، ناچار می شود نقش شوهر همسایه شان، "جانت" را بازی کند...

داستان در مورد پدری هست که 3 دختر خودش رو در خونه ای بزرگ میکنه که 2 تا از دوستاش هم در اون خونه زندگی میکنند و...

یکی از محبوب ترین مجموعه ها می باشد. داستان از این قرار است که کاراکترهای این مجموعه به نام “ولما”،”دافنی”،”فردی” و ”شاگی” به همراه یک سگ ، معماهای اسرارآمیزی که با آنها مواجه می شوند را حل می کنند. در هر قسمت یک ماجرا جالب و دیدنی را دنبال می کنند و...

داستان این سریال درباره کارکنان یک بیمارستان در جنگ کره است که درمی یابند خنده بهترین درمان در این وضعیت جنگی می باشد...