کلارا و ویکتوریا خواهرانی میباشند که پدرشان را از دست میدهند،ویکتوریا بیشتر دارایش را به کلارا میبخشد. وقتی که کلارا با مردی که خواهرش دوست دارد،وراد رابطه می شود، ویکتوریا تصمیم میگیرد که او را به قتل برساند ...

وقتی یک سرباز دست پسر عموی پادشاه را قطع می کند؛ پادشاه تصمیم می گیرد که ارتش را منحل کند. اما فرمانده هان از این تصمیم راضی نمیباشد و تصمیم می گیرند پادشاه را به قتل برسانند...

داستان جنگ جهانی دوم در مورد یک سرباز اتریشی جوان که از ارتش روسیه فرار می کند و زنی که او را مجبور می کند برای نجات همسر زخمی خود به آنجا بیاید.