آلیسون، آریا، اسپنسر، امیلی و هانا بهترین دوست‌های یکدیگر هستند تا زمانی که آلیسون به شکل مرموزی ناپدید و در نهایت جسدش یک سال پس از ناپدید شدنش در خانه قدیمی او پیدا می‌شود. در حین تحقیقات برای قتل آلیسون دخترها پیغام‌های تهدید آمیزی دریافت می‌کنند. در این پیغام‌ها شخصی با نام «ای» آنها را تهدید به فاش کردن رازهایشان می‌کند. شخصیتهای اصلی سریال به قرار زیر می باشند: "اشلی بنسون" در نقش هنا مارین: دختری احساساتی و از نظر عاطفی ضعیف. دختری چاق بود که آلیسون به او کمک کرد تا لاغر شود. او موقعی که اعصابش خراب می‌شد غذای بسیار زیادی می‌خورد و همین باعث می‌شد که چاق شود. پس از لاغرشدن چهرهٔ زیبایی پیدا می‌کند و خوش تیپ می‌شود. "تروین بلیساریو" در نقش اسپنسر هیستینگ: دختری با هوش که عضو تیم هاکی مدرسه است و تنیس نیز بازی می‌کند. از خواهر بزرگ ترش (ملیسا) متنفر است. "لوسی هیل" در نقش آریا منتگمری: بهترین دوست آلیسون، پس از مرگ آلیسون برای پیدا کردن قاتل او بسیار تلاش می‌کند. "شای میتچل" در نقش امیلی فیلدز: دختر شناگر و ورزشکار گروه. "ساشا پیترس" در نقش آلیسون: دختر بسیار زیبا، درسخوان و زرنگ، بسیار باهوش و عاقل. رهبر گروه است و خواسته‌هایش را به اآنان دقیقاً دیکته می‌کند. در مدرسه بسیار سرشناس است. موضوع سریال مرگ وی و تلاش برای پیدا کردن قاتل اوست.

خاطرات خون آشام مجموعه تلویزیونی درام - تخیلی است که براساس سری کتابی به همین نام ساخته شده است. این مجموعه در تاریخ 10 سپتامبر 2009 بر روی شبکه تلویزیون CW نمایش در آمد. اتفاقات این سریال در شهری کوچک به نام مستیک فالز، اتفاق می افتد و تمرکز اصلی داستان این سریال بر روی مثلث عشقی بین شخصیت النا گیلبرت ( Nina Dobrev ) و 2 برادر خون آشام، یعنی استیفن سالواتوره ( Paul Wesley ) و دیمون سالواتوره ( Ian Somerhalder ) می باشد.

دکتر تام روانپزشکی است که همیشه در حال نقل قول گفته های تاریخی معروف و یا کمی معروف است. او همچنین ناجی و بدترین دشمن اریکا استرنج است.اریکا زن جوانی است که زندگی نامساعدش حاصل تصمیمات بدی است که در گذشته گرفته. اریکا لیست بلند بالایی در اختیار دکتر تام گذاشته که شامل لحظه هایی اساسی از زندگی اش است و احساس میکند این لحظه ها باعث شده او در این موقعیت بد قرار بگیرد.اما اریکا نمی داند که دکتر تام با این لیست چه نقشه ای در سر دارد.کاری که او میکند این است که اریکا را به گذشته و همان لحظه ها میفرستد تا اریکا با دانشی که الان از زندگی اش دارد تصمیمات بهتری در گذشته بگیرد و زندگی خود را سامان ببخشد. علیرغم این تصمیمات جدید دکتر تام امیدوار است که اریکا بفهمد؛ اگرچه نظرات دیگران درباره ی زندگی او مهم است اما مهمتر این است که خود او درباره ی تصمیمات و زندگی اش چه فکری میکند....

داستان پسری به اسم کایل است که توانایی های ذهنی فوق العاده ای دارد و سعی میکنه که با استفاده از این توانایی ها به حد کمال برسه ! کلی یک انسان عجیب است که احساسات طبیعی انسانی ندارد ، او نه عصبانی میشود نه خوشحال ، نه ناراحت و نه فهم و درکی از عشق و محبت دارد ...