بعد از کشته شدن همکار یک کارآگاه اهل سان فرانسیسکو به دست تروریست های شمال ایرلند، او به جوخه ی بمب یابان پیوسته تا این گروه تروریست را به سزای اعمالشان برساند...

«جیک هویت» (هوک) پلیس تازه کاری است که می خواهد به بخش ضد قاچاق مواد مخدر پلیس لس آنجلس به فرماندهی «سرگرد آلونزو هریس» (واشینگتن) بپیوندد. «هریس» قبول کرده که پیش از پیوستن «جیک» به واحدش، او را امتحان کند و یک روز هم راه هم سوار بر ماشین پلیس اش شهر را زیر پا بگذارند...

"مالز مورگان" سارق جواهراتی میباشد که دست به سرقت بزرگی می زند و یک الماس بزرگ را سرقت می کند.بعد از دو سال که از زندان آزاد می شود متوجه می شود در جائی که دو سال قبل الماس را مخفی کرده اداره پلیس ساخته شده است و ...

یک نویسنده داستان های کمدی باید با مشکل اعتیادش به هروئین کنار بیاید ....

پنج مرد که یگ گروه سرقت به راه انداخته اند، در کار آخرشان ناموفق بوده اند و حالا «سوزه»، یک رئیس مافیایی، آن ها را وادار می کند دست به سرقتی بزنند که انجامش عملا غیرممکن است. شهرت خشونت «سوزه» آن چنان است که می گویند وقتی تهدید کرده اند خانواده اش را می کشند، خودش این کار را کرده تا ثابت کند از هیچ کس نمی ترسد...

دو آدم کش به نام های «وینسنت» (تراولتا) و «جولز» (جکسن) از طرف «مارسلوس والاس» (رامس) مأموریت می یابند تا چمدانی را که دزیده شده، از سارقان پس بگیرند و در جریان این عملیات به طرز معجزه آسایی نجات پیدا می کنند. «وینسنت» مأمور می شود تا «میا» (تورمن)، همسر «والاس» را به گردش ببرد، اما «میا» بر اثر استفاده ی بیش از حد مواد مخدر، به حال اغما می افتد و «وینسنت» با تلاش فراوان او را نجات می دهد...

«استنلی ایپ کیس» (کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و فعال، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود.

"پیتر وینتر" جوانی مبتلا به شیزوفرنی با جدیت تلاش میکند سرپرستی دخترش را از خانواده اش پس بگیرد . او اقدام به زندگی در دنیایی میکندد که برایش سرشار از صداهای عجیب ،تصاویر مبهوت کننده ، تغییر ناگهانی احساسات است و...

زندگی دو جوان بی کفایت در بروکلین بعد از بازگشت دوستشان از فلوریدا به همراه اسلحه ای برای فروش، از کنترل خارج می شود ...

کانتینتال داستان پس‌زمینه‌ای را روایت می‌کند که چگونه وینستون اسکات در جوانی‌اش (با بازی کولین وودل) به عنوان مالک هتل کانتیننتال در دهه 1970 به موقعیت خود رسید و آن را به عنوان پناهگاه امنی برای قاتلان که در آن هیچ تجارتی انجام نمی‌شود، ایجاد کرد. رویدادهای دنیای واقعی، از جمله اعتصاب بزرگ زباله‌ها و افزایش قدرت اقتصادی مافیای آمریکایی را بررسی می‌کند.