یک پروفسور برای بهبود بخشیدن به زندگی اجتماعی‌اش معجونی را می‌خورد که او را به طور موقت به مردی خوشتیپ و خوش‌قیافه اما نفرت انگیز تبدیل می‌کند …

خلافکارى به نام » دیو کانوى « ( فورد ) هر روز یک سیب از » آنى « ( دیویس )، پیرزن فروشنده ‏ى دورگرد و دائم ‏الخمر مى‏ خرد، چون تصور مى ‏کند که با این کار خودش را از گزند مافیا در امان نگه مى‏ دارد. تا این که دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با این تصور که مادرش خانمى ثروتمند است، مى‏ خواهد به دیدنش بیاید. حالا » دیو « و عده‏ ى بسیارى دست به دست هم مى ‏دهند تا از » آنى « یک » خانم « بسازند.

« موسى » ( هستن ) به عنوان شاهزاده‏ اى مصرى محبوبیت پیدا مى‏ کند و حتى بیش‏تر از پسر فرعون ، « رامسس » ( براینر ) ، مورد توجه قرار مى ‏گیرد . با این همه ، خیلى زود نسب واقعى او فاش مى‏ شود و ، به تبعید ، سر به بیابان مى‏ گذارد ...

"مالی" و "دونا" به همراه سه فرزند خود خانواده ای پنج نفره را تشکیل میدهند. پسر آنان "تیم" (دونالد اوکانر) با دختری به نام "ویکی" (مرلین مونرو) آشنا می شود و همین موضوع باعث می گردد تا خانواده در خطر فروپاشی قرار گیرد...

« باب والاس » ( کرازبى ) و « فیل دیویس » ( کى ) طى جنگ جهانى دوم با یک دیگر آشنا مى ‏شوند و خیلى زود یکى از موفق‏ترین زوج‏ هاى آوازخوان - رقصنده را تشکیل مى ‏دهند ...

"جری مورگان" عروسک گردان بار دیگر در یک رابطه عاشقانه شکست می خورد. دلیل آن هم این است که درست وقتی رابطه او به نقطه حساس خود می رسد، عروسکش "کلارنس" بدجنس شده و حسادت می کند...

« آلیسشا هیوبرمن » ( برگمن ) دختر یک جاسوس نازى دستگیر و محکوم شده ، به « دولین » ( گرانت ) ، مأمور مخفى امریکایى دل مى ‏بازد . « دولین » ، « آلیشا » را به کمک مى ‏طلبد و او هم مى ‏پذیرد تا نقش عنصر نفوذى در تشکیلات دشمن را بازى کند و با « الکساندر سباستیان » ( رینز ) مأمور نازى رابطه برقرار کند ...

« لینا » ( فونتین ) ، دخترى محجوب از یک خانواده‏ ى محترم انگلیسى ، با « جانى » ( گرانت ) که شهرت چندان خوبى ندارد ازدواج مى ‏کند. پس از این که دوست و شریک « جانى » کشته مى ‏شود ، « لینا » به شوهرش مشکوک مى ‏شود...

شبى توفانى در ژنو ، « مرى شلى » ( لنچستر ) ادامه ‏ى داستان « فرانکنستاین » را براى « پرسى شلى » ( والتن ) و « لرد بایرون » ( گوردون ) ، تعریف مى‏ کند : مخلوق ( کارلوف ) موفق به گریز از دست گروه تعقیب گنندگان خشمگین مى ‏شود و پس از چندى دکتر « پرتوریوس » ( تسیگر ) ، دانشمند خبیث از ؛ « فرانکنستاین » مى ‏خواهد که با او براى خلق مخلوقى مؤنث هم‏کارى کند و همدمى براى مخلوق قبلى بیافریند...

دختری ساده لوح که علاقه زیادی به داستان پریان دارد، پس از ترک یتیم خانه ای در بوداپست تصمیم می گیرد به انسانهای فقیر کمک کند اما متوجه می شود این کار زندگی اش را پیچیده تر می کند و...