داستان در مورد روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. ماجرای شاد بودنها و غمگین شدنها، نیازها و تلاشها، موفق شدنها و گاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را برای جلوگیری از این موضوع به کار میگیرد...

ساکنین یک شهر معدنی دور افتاده متوجه می شوند که عاملی شیمیایی باعث رشد غیر طبیعی عنکبوت های آنجا شده است و بزودی گروهی از ساکنین برای مقابله با این هیولاها آماده می شوند...

داستان این سریال درباره یک دکتر جوان و آرمان گرا می باشد که روز اول کارش تحت نظر یک رزیدنت سخت گیر و با سابقه قرار میگیرد و...

داستان سریال درباره زوجی است که تازگی به خانه ای نقل مکان کرده اند که حوادث عجیبی در آن اتفاق می افتد،تا آنجایی که احتمال حضور ارواح در آن خانه به یقین تبدیل می شود.

داستان سریال درباره زنی است به نام "آلیشیا فلاریک" که همسر سیاستمداریست که به دلیل سوء استفاده از مقام دولتی به زندان می افتد."آلیشیا" که سالهاست بعد از ازدواج فعالیت حقوقی نداشته به دلیل مشکلات مالی بعد از حدود ده سال دوباره شغل وکالت را در یک شرکت حقوقی پی می گیرد. او که سالهاست که از وکالت فاصله گرفته و به بزرگ کردن فرزندان و زندگی به عنوان یک زن خانه دار خو گرفته، در محیط کار با استقبال گرمی مواجه نمی شود، از طرفی باید صحبتهای در گوشی همکاران را در مورد شوهر خود که یکی از سیستمداران بزرگ شهر بود ولی امروز مایه خجالت "آلیشیا" و فرزندانش شده را تحمل کند. تصویری که از "آلیشیا" با بازی فوق العاده"جولیانا مارگیولس" داده می شود ، نه شبیه همسری به مانند "هیلاری کلینتون" است که در دوران اتهامات شدید و شکننده به شوهرش همچون صخره ای در مقابل همه اتهامات به نفع شوهرش مقاومت کرد و نه همسری که شوهر خود را کاملا به فراموشی بسپارد و زندگی تازه ای را شروع کند...

“جمعه شب های روشن” داستان شهر کوچکیست به نام “دیلن” که در ایالت “تگزاس”آمریکا واقع شده است. در این شهر مثل هر شهر دیگه ای و حتی بیشتر از هرشهر دیگه ای زندگی جریان داره، برای اهالی این شهر اما یک شب و یک روزش بیشتر از هرچیز دیگه ای اهمیت داره و اون فوتباله و شب هایی که بازی فوتبال یعنی جمعه شب ها در این شهر برگزار میشه. ما از جایی وارد داستان این شهر میشویم که اونها برای تیم فوتبال دبیرستانشون(دیلن پنترز) یک سرمربی جدید به نام “اریک تیلور” استخدام میکنن تا بعد از مدتها تیم شهرشون رو به قله افتخار برسونه.

بعد از به قتل رسید بهترین دوستش و خلع پدرش از سمت کلانتر، ورونیکا مارس تمام عمر خود را صرف کشف و پرده برداری از اصرار مرموز شهر Neptune میکند.

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.

سریالی هست درمورد دو گروه از نوجوانان در برخورد با زندگی در دوران دبیرستان و...