استرالیا، سال 1915. «آرچی» (لی) و دوستش «فرانک» (گیبسن) برای شرکت در جنگ آنزاک به ارتش می پیوندند. ابتدا هر دوبه خاطر صغر سن پذیرفته نمی شوند اما پس از چندی «آرچی» به آرزویش می رسد و در سوار نظام مشغول به خدمت می شود؛ در حالی که «فرانک» در پیاده نظام پذیرفته می شود. چندی بعد در نبردی در مصر این دو با یکدیگر ملاقات می کنند.

زوج جوانی که در یک مجتمع آپارتمانی پردیس زندگی می‌کنند، بارها توسط یک لوله‌کش عجیب و غریب مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، که آنها را درگیر یک سری بازی‌های ذهنی عجیب و غریب در حالی که تعمیرات غیرضروری حمامشان را انجام می‌دهند، می‌کند.

«دیوید برتن» (چمبرلین) وکیلی است در سیدنی که به طور مرتب در رؤیا یک بومی استرالیایی را می بیند. قرار بر این است که او دفاع از گروهی از بومیان متهم به قتل یک دوست، «بیلی کورمن» (کامپتن)، را به عهده بگیرد. «کریس لی» (گالپیلیل) یکی از این بومیان، همان چهره ای است که «دیوید» در رؤیا می بیند...

ویکتوریای استرالیا، روز سینت والنتاین، سال 1900. سه دختر مدرسه ای هم راه معلمه ای به نام «خانم مک گرا» (گری) در جریان بازدید از صخره ای معروف به هنگینگ راک گم می شوند...

پس از مرگ برادرش در جاده، آرتور والدو بیکار و بی ثبات مدتی در شهر روستایی پاریس در استرالیا به عنوان مهمان شهردار می ماند که امیدوار است او عضو دائمی جمعیت پاریس شود. آرتور به زودی متوجه می شود که دهکده عجیب و غریب یک راز شوم دارد: آنها تصادفات رانندگی را سازماندهی می کنند و قربانیان را سرقت می کنند. بازماندگان را به بیمارستان محلی می آورند، لوبوتومی می کنند و برای آزمایش های پزشک محلی استفاده می کنند.

کاوش در تاریخ و قدرت عاطفی صدای سینما ، همانطور که طراحان افسانه ای صدا و بینایی فاش کردند ...