در لندن، یک فیلمساز برنده جایزه، سفر بهترین دوستش را به یک ازدواج کمکی مطابق با میراث پاکستانی خانواده اش مستند می کند. در این فرآیند، او نگرش خود را نسبت به روابط به چالش می کشد.

این فیلم که تعداد زیادی بازیگر مشهور در آن ایفای نقش میکنند، چندین داستان عشقی متفاوت را در یکی از محبوب ترین شهر های جهان، یعنی نیو یورک روایت می کند...

سال 1585. در انگلستان اغلب مردم کاتولیک هستند و ملکه ی پروتستان، «الیزابت» (بلانشت)، با مشکلات بسیاری روبه رو است. به خصوص که پادشاه کاتولیک اسپانیا، «فیلیپ دوم» می کوشد تا یک کاتولیک، یعنی «مری»، ملکه ی اسکاتلند (مورتن) را که جای او به قدرت برساند. از طرف دیگر مشاوران «الیزابت» از جمله «ویلیام والسینگام» (راش) فشار می آورند که او هر چه زودتر ازدواج کند...

سال 1884. افسر جوان ارتش بریتانیا، «هری فورشم» (لجر) از مبارزه با شورشیان مسلمان سودانی خودداری می کند. صمیمی ترین دوستش، «جک دارنس» (بنتلی)، در واکنش به این عمل، پر سفیدی (به نشانه ی بزدلی) برایش می فرستد. دو تن دیگر از هم قطارانش نیز چنین می کنند و سرانجام چهارمین پر را نامزد «فورشم» (هادسن) به دست او می رساند...

سال 1554. «ملکه مری اول» (برک) سعی دارد کاتولیسیسم را به عنوان تنها مذهب انگلستان احیا کند. از آن جا که وارثی ندارد، می خواهد با توطئه چینی مانع به سلطنت رسیدن خواهر ناتنی پروتستانش، «الیزابت» (بلانشت) شود، ولی تلاش ها و زدو بندهایش به ثمر نمی رسند. با مرگ «مری» در نوامبر سال 1558، «الیزابت» ملکه ی انگلستان اعلام می شود...

مردی فقیر اما بزرگ دل یتیمان را به خانه خود می برد. پس از کشف دستگاه نامرئی پدر دانشمندش، او به این مناسبت برمی خیزد و برای نجات فرزندانش و تمام هندوستان از چنگال یک آدم بزرگ می جنگد.

داستان سریال در مورد جوانی ویلیام شکسپیر پس از ورود او به لندن در سال 1589 است. زمانی که تئاتر همراه با آواز و موسیقی بود و یک مرد جوان با رویاهایش جهان را با کلمات خود تغییر داد...

"دیمین تورن" پس از پیدا کردن ریشه و اصالت خود، باید بعنوان یک فرد شیطان صفت و بی دین با زندگی کنار بیاید...