ترکیبی از خیال و واقعیت، "Open five" داستان جیک را بازگو می کند، موزیک سازی سخت کوش و همراهانش...

یک کتابخانه دار، سینمای قدیمیِ رو به افول پدرش را به ارث می برد. او برای حفظ این کسب و کار خانوادگی، قاتل سریالی درونی خودش را کشف می کند. او همچنین سپاهی از طرفداران خشونت را پیدا می کند. او شروع به ساختن مجموعه ای از فیلم های کوتاه ترسناک می کند اما طرفدارانش نمی دانند که تمام قتل هایی که در فیلم ها رخ می دهند واقعی هستند.

نیک یک کارمند ساده است که به تازگی به الکل معتاد شده و در نتیجه از کار اخراج و تمام پس اندازش را نیز خرج کرده است. همسرش سامانتا که از دست او عصبانی است او را از خانه بیرون می کند و حالا نیک در چمن جلوی خانه اش زندگی می کند و سعی می کند تا به هر شکل ممکن دوباره خودش را باز بیابد و به زندگی عادی برگردد ضمن اینکه این مرد بی پول سعی می کند در همان حیاط خانه به شکلی به فروشندگی هر چیزی که دم دستش است بپردازد تا پولی جمع آوری کند.

داستان در مورد افرادی که به الکل معتاد هستند، آنها در مرکز رستاخیز جمع شده اند و تلاش میکنند برای ترک عادت وحشتناک ...

یک خدمتکار و یک پلیس سابق در یک قرار ملاقات با یکدیگر آشنا می شوند و یک عاشقانه شکل می گیرد. اما در طول یک گریز عاشقانه، همه چیز ناگهان تغییری تاریک پیدا می کند...

لئو که در کالج است و نامزدش به هاوایی سفر می کنند، اما در نهایت راه خود را ادامه می دهند. لئو به جزیره باز می گردد و کار خود را با تعدادی ژاپنی-آمریکایی آغاز می کند. او عاشق زنی مسن تر می شود...

کارگردان هنرهای نمایشی کو کونگ به جکهون سفر می کند تا به عنوان عضو هیئت منصفه در جشنواره بین المللی موسیقی جشنواره بین المللی Jecheon شرکت کند. در حالی که او در حال برنامه ریزی جشنواره فیلم است. چند هفته بعد،کو کونگ سفر به جزیره ججو طی یک سخنرانی یا زنی اشنا میشود...

دانیل که اخیراً فارغ التحصیل دانشگاه شده، با سندرم داون دست و پنجه نرم می کند. وی در اولین روز کار خود در ...

یک آشپز فرانسوی زمانی که متوجه می شود دختر او به همراه داماد و 2 نوه اش طی حمله ای وحشیانه به قتل رسیده اند، به استخدام باندی مافیایی در می آید تا بتواند قاتل ها را پیدا کند...

جورج سیمونز (سندلر) یک کمدین معروف است که متوجه می شود به یه بیماری لاعلاج مبتلاست و ازطرف دیگر دوست صمیمی ای هم ندارد و تنهاست. آیرا (روگن) هم یک کمدین مرد آماتور است که در یه فست فود مشغول است و برای موفق شدن در کار کمدی تلاش می کند. یک شب که این دو با هم در یک باشگاه برنامه اجرا می کنند جورج توجهش به آیرا جلب می شود و تصمیم می گیرد در اجرای کمدی کمکش کند تا بدین ترتیب یه دوست و همدم برای خودش پیدا کند…