-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان153 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Prisoners
داستان های کاراگاهی به ندرت عرصه مناسبی برای فیلم های هالیوودی هستند.تبدیل یک داستان معمایی متوسط به فیلم،خواه داستانی ساده تر از آثار آگاتا کریستی باشد یا پیچیده تر از آن،به دلیل محدودیت های ساختاری فیلم کار بسیار دشواری است.در نتیجه وقتی چنین فیلمی ساخته می شود معمولا تشخیص فرد مجرم و سمت و سویی که داستان قرار است بگیرد زیاد مشکل نیست.مدت زمان فیلم و حفظ رمز آلودی شخصیت ها معمولا موانع دشواری ایجاد می کنند و فیلم های موفقی مثل “Prisoners/زندانیان” که هر از گاهی ساخته می شوند،استثنا هستند.موفقیت فیلم را می توان مرهون این دانست که فیلم چیزی بیش از سوژه همیشگی پیدا کردن مجرم را کند و کاو می کند.فیلم نامه آرن گوزیکاوسکی که توسط دنیس ویلنیوو کانادایی تبار کارگردانی شده به موضوع گناه،معصومیت و ناامیدی می پردازد.
سال گذشته با اکران عمومی “Argo/آرگو” در اوایل اکتبر صحبت از آغار مسابقه اسکار به میان آمد و امسال این مسابقه دو هفته زودتر و با اکران “Prisoners/زندانیان” آغاز می شود.جدا از یک چهارم پایانی و فوق العاده فیلم،تصور این که “Prisoners/زندانیان” در میان نامزدهای اسکار بهترین فیلم قرار نگیرد کمی مشکل است.در گونه هیجان انگیز/معمایی این فیلم از اعتبار بالایی برخوردار است و می توان آن را از بهترین های این ژانر دانست.فیلم نامه هوشمندانه و اجرا بی عیب و نقص است و معدود کم و کاستی های موجود به چشم نمی آیند.از همه مهم تر این که فیلم دارای شخصیت خاص خود است و گرفتار آفت معمولی بودن که بسیاری از فیلم های این گونه را درگیر کرده نشده است.اگر چه به شخصه معمای فیلم را پیش از فاش شدنش حدس زدم اما تنها لحظاتی پیش از آن موفق به این کار شدم و کم پیش می آید فیلمی این چنین مرا تا لحظات آخر درگیر حدس زدن کند.
فیلم همان قدر که از نقطه نظر معمایی راضی کننده است ممکن است تماشایش برای برخی بینندگان مشکل باشد.موضوع فیلم،کودک ربایی و سوء استفاده و قتل احتمالی،ممکن است بعضی مخاطبان را ناراحت کند تا حدی که شاید نتوانند فیلم را تا انتها تماشا کنند.از نظر بصری خبری از صحنه های بد رفتاری با کودک در فیلم نیست اما اهمیتی که موضوع در خط روایی داستان دارد ممکن است آزار دهنده باشد.”Prisoners/زندانیان” یکی از آن تجربه های شادی بخش نیست،بلکه فیلمی تاریک است و در قلمرویی پرسه می زند که افرادی مثل دیوید فینچر داستان هایشان را در آن می بافند و حضور جیک جیلنهال خواه نا خواه حسی شبیه فیلم “Zodiac/زودیاک” ایجاد می کند.
داستان فیلم به جز آغازش هیچ نکته ساده و سر راستی ندارد.دو خانواده همسایه در غرب پنسیلوانیا برای شام عید شکر گزاری دور هم جمع می شوند.خانواده دووِر به سرپرستی کلر (هیو جکمن)،پدر خانواده و گریس (ماریا بلو)،مادر خانواده به ملاقات خانواده برچ می روند در حالی که زوج فرانکلین (ترنس هاوارد) و نانسی برچ (ویولا دیویس) شام مفصلی ترتیب داده اند.بعد از صرف شام هم چنان که بزرگ ترها گرم صحبت و بچه ها مشغول تماشای تلویزیون هستند دو دختر نوجوان،آنا (ارین گراسیموویچ) و جوی (کایلا درو سیمنز) از خانه بیرون می روند و بر نمی گردند.در ابتدا هیچ یک متوجه نمی شوند اما بعد از جست و جویی در محله و پیدا نشدن دخترها،آن ها به پلیس اطلاع می دهند و کاراگاه لوکی،کاراگاهی تنها که در حل کردن پرونده ها تبحر دارد وارد ماجرا می شود.سر نخ های اولیه به مظنونی به نام الکس جونز (پل دانو) منتهی می شوند اما مشخص می شود که این فرد توانایی ذهنی انجام چنین آدم ربایی را ندارد.با این وجود مدارک همگی به دخالت او دلالت دارند و کلر که غم و اندوه بر او فائق شده تصمیم می گیرد که خود به جای پلیس از الکس اعتراف بگیرد.
خط داستانی پر از سر نخ های به ظاهر بی ربط و سوال های بی پاسخ است.آیا الکس در آن برخورد چیزی در گوش کلر زمزمه کرد؟اگر این طور بود او چه گفت؟چه کسی در خانه نزدیک محل احتمالی ربوده شدن بچه ها زندگی می کند؟کشیش الکلی چه رازی را مخفی می کند؟چهره اسرار آمیز حاضر در مراسم کلیسا کیست؟اهمیت هزارتوها و مارها در چیست؟و نقش خدا و دین در تمام این مسائل چیست؟فیلم نامه گوزیکاوسکی تمام این ها را با ظرافت خاصی به هم پیوند می زند.مسائل فیلم در چهار چوب منطق قرار دارند و نکته غیر منطقی و بی هدفی در فیلم وجود ندارد.
بازیگران فیلم چشم گیر هستند.پنج تا از هفت بازیگر اصلی سابقه نامزدی اسکار دارند.(به جز ماریا بلو و پل دانو) با چنین بازیگرانی مطمئنا باید منتظر بازی هایی قوی بود،انتظاری که بیهوده هم نبوده است.در این میان به خصوص بازی هیو جکمن بسیار دیدنی است و او آن چنان عمقی به شخصیتش داده که در هیچ یک از نقش های قبلی او حتی در “Les Misérables/بینوایان” که بابتش نامزد اسکار شد سابقه نداشته است.جیک جیلنهال هنر بازیگری خود را به سطح جدیدی برده و نمونه کاراگاه خسته از دنیایی که او ترسیم کرده را تنها در فیلم های نوآر (فیلم نوآر (معادل فرانسوی فیلم سیاه) اصطلاحی است که توسط منتقدان فرانسوی ابداع شد تا بتوانند نوع خاصی از فیلم های آمریکایی را که دارای مشخصاتی مانند تیرگی،داشتن دید بد بینانه نسبت به همه چیز و … بود را تعریف کنند) می شود دید.بلو،دانو،ویولا دیویس،ترنس هاوارد و ملیسا لیو همگی در نقش های مکمل حضوری موثر داشته اند.اگر اشکالی در فیلم باشد،که البته اشکال کوچکی هم هست،گریمی است که برای پیر کردن ملیسا لیو به کار رفته است.
“Prisoners/زندانیان” تریلری برای بزرگ سالان است و تنها زمانی در سال که از این دست فیلم ها ارائه می شود همین زمان است.فیلم به حداقل ها قناعت نکرده،از پرسیدن سوال های سخت ترسی نداشته و از بررسی مسائل ناراحت کننده شانه خالی نکرده است.فیلم از برانگیختن احساسات بینندگان عبایی نداشته ولی به بازی دادن آن ها برای برانگیختن این احساسات متوسل نشده است و از همه مهم تر به نارضایتی که ممکن است پایان غیر قطعی فیلم ایجاد کند اهمیتی نداده است.دنیس ویلنیوو فیلمی را ساخته که می خواسته،فیلمی که بسیاری از اصول رایج هالیوود در راضی نگه داشتن عامه بینندگان را زیر پا می گذارد.فیلم های قوی معمولا ناراحت کننده هستند و “Prisoners/زندانیان” هم از این قاعده مستثنی نیست.
منبع: نقد فارسی