اولین مرد ، داستان واقعی برنامه فضایی آپولو و تلاش‌های ناسا برای فرستادن اولین انسان بر روی کره‎ی ماه را نشان میدهد. تمرکز فیلم بر روی شخصیت نیل آرمسترانگ می‌باشد و…

یک دختر و پسر جوان به نام لوک (اسکات ایستوود) و سوفیا (بریت رابرتسون) و با یکدیگر آشنا شده و عاشق هم می شوند. این دو پس از مدتی با یک مرد (آلن الدا) که تصادف کرده آشنا می شوند که اتفاقا او هم دورانی برای خودش عاشقی بوده و با دیدن این دو، یاد عشق سابقش می‌افتد و...

بعد از اینکه دختر و دوست دوور کلر گم میشوند او به عنوان یک پلیس امور را در دست میگیرد. اما چقدر این پدر ناامید میتواند در حفاظت از خانواده اش موفق باشد؟

هنری " ریزر " شارپ و بیلی "د کید" مکدانن ، دو مشت زنی هستند که دوران اوج ورزشی آنها با خداحافظی غیرمنتظره " ریزر " درست قبل از آغاز سومین مبارزه آنها در مقابل یکدیگر در سال 1983 ، به پایان می رسد. اما حال این دو پس از گذشت سی سال براساس اتفاقاتی، تصمیم میگیرند بار دیگر در رینگ با هم به مبارزه بپردازند و...

هر کدام از اعضای گروه "دووم پاترول" از حوادث وحشتناکی که به آنها توانایی‌های ابر انسانی اعطا کرده، رنج برده‌اند؛ حوادثی که در ازای توانایی‌های ابر انسانی، ظاهری زشت و بد شکل به آنها داده است. اعضای این تیم که هر کدام سختی‌های زیادی را تحمل کردند و به نوعی زیر پا له شده بودند، توانستند از طریق "چیف"، هدف زندگی‌شان را پیدا کنند.

رینا جیمز " کانی بریتون " یه ستاره افسانه ای موسیقی سبک کانتری ـئه و شغل و محبوبیتی داره که هر خواننده ای میتونه حسادت بکنه ، هر چند به تازگی محبوبیتش رو به افول پیش رفته ، طرفدارا هنوزم برای گرفتن امضاش خودشونُ به آب و آتیش میزنن ، اما دیگه اون رینا سابق نیست که رو صحنه خوش میدرخشید ، بهش پیشنهاد یه کنسرت موسیقی داده میشه و وارد کردن تازه واردی بنام ژولیت بارنز ، حوان و سک*ی و ستاره آینده موسیقی کانتری ، همه فک میکنن این چیزیه که رینا نیاز داره ، با این خصوصیات ژولیت نمیتونه صبر کنه تا محبوبیت رینارُ بدزده ، تقسیم کردن صحنه با اون اخرین چیزیه که رینا میخواد ،‌ که یه مبارزه قدرت ــه برای محبوبیت ، آیا استعداد کشف نشده آهنگسازی اسکارلت اوکانر کلیدیه برای رینا تا حرفه شُ برگردونه به اوج؟ مسائل پیچیده ،‌ پدر ثروتمند اما بیگانه رینا ، لامار همپتون یه فرد قوی تو کسب و کار ،‌ و زندگی دو د..خ..ت..ر در حال رشد ـش و تلاش برای بازگشت همسر خوش قیافه رینا و .... داستان این سریال درامُ تشکیل میدن.

در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟

داستان سریال درباره چهار زن است که همسرشان مشغول خدمت نظام هستند و یک مرد ، که زنش در ارتش می باشد. زندگی این افراد در پوشش مشکلات شخصی شان که به نوعی با فعالیت همسرانشان پیوند خورده روایت می شود.”راکسی” که بعد از چهار روز آشنایی با سرجوخه “ترور لی بلانک” ازدواج کرده، با زندگی در خانه های سازمانی ارتش آشنایی ندارد، اوابتدا تصور می کند، که نمی تواند با همسر های منضبط ارتشان و فرهنگ خاص آنها ارتباط برقرار کند. “کلادیا” همسر سرهنگ “هولدن” می باشد، که حادثه ای دردناک در پایان سیزن یک زندگی فوق العاده آنها را دگرگون می کند...

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.

داستان در مورد پرونده‌های وکلای مدافع شرکت حقوقی بوستون است. بابی دانل وکیل مدافع ارشد و بنیان‌گذار شرکت، علاقه به حل پرونده‌ها به صورت غیراخلاقی دارد...