-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان150 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
The Pianist
پولانسکی همیشه شخصیت هایی محبوس و درمانده خلق می کند که شاهد زوال خود هستند افرادی که در سرزمین بی طرف منزوی شده اند و هرازگاهی تحلیل می روند.
«رومن پولانسکی» از سال، 1962 یعنی از زمان ساخت نخستین فیلم بلندش «چاقو در آب» به بعد، دیگر در لهستان – کشوری که اصلیتش به آن برمی گردد – فیلمبرداری نکرده بود. این استاد سینما ابتدا تحصیلاتش در این زمینه را در لدز به انجام رساند و شروع به کار در فیلم های سایرین کرد (به ویژه نزد هموطنش آندری وایدا). سپس نخستین فیلم های کوتاهش که عقاید غیرسنتی و علاقه اش نسبت به افسانه های خارجی، به طرزی عجیب در آنها نمایان است را آغاز کرد. «پولانسکی» احساس می کرد زندانی مرزهای لهستان و سیستم دولتی آن شده؛ سیستمی که با آزادی بیان و روحیه نقدکننده او سازش چندانی نداشت. به همین دلیل در سال، 63 کاری بین المللی را آغاز کرد. مسلما بازگشت به خانه اول برای ساخت «پیانیست»، مسئله بی اهمیتی نیست. داستان «رومن» و لهستان، تنها چیزی است که می توانیم بگوییم و در واقع این ماجرا صرفا یک مسئله سینمایی نیست. . .
محله یهودی نشین
«پولانسکی» لهستانی در فرانسه – و اگر دقیق تر بگوییم – در سال، 1933 در پاریس متولد شد. سال، 1936 خانواده یهودی او در اندیشه بازگشت به لهستان «کراکوف» در محله یهودی نشین آن شهر وحشت از نازیسم را تجربه کردند. مادر «رومن» در سال 1941 و در تبعید درگذشت. تمام آثار بعدی «پولانسکی» با همراهی شخصیت هایی که گرفتار تقدیر، پوچی، روابط سلطه جویانه و انحطاط روانی هستند، نشان این سال های سیاه و وحشت انگیز را در خود دارند. با این حال پیش از «پیانیست»، «پولانسکی» تنها یک بار در یکی از آثار کوتاه سال 59 که چندان مشهور هم نیست، یعنی در «وقتی فرشته ها فرو می افتند» دوره جنگ را به تصویر کشیده است.
زندگینامه خود نوشت
«پولانسکی» همیشه آرزوی ساختن فیلمی درباره لهستان و سال های جنگ را داشته و با همین سماجت هم ساختن فیلمی در مورد زندگی و تجربه دردناک خود در محله یهودی نشین را رد کرده است. این شرم بی اندازه، نشان می دهد که چرا کارگردان هیچ مصاحبه ای برای ارتقای فیلمش انجام نداده است؛ او می ترسیده که خبرنگاران در مورد خاطرات شخصی اش که مسلما دردناک تر هم هستند، سوالاتی بپرسند. «رومن» زمانی که کتاب زندگینامه «ولادیسلاو اشپیلمن» – موسیقیدانی که تعریف می کند چگونه توانسته از تبعید بگریزد و با کمک یک افسر آلمانی در ویرانه های ورشو پناه گرفته است – را کشف کرد، مصمم بود که طرح بزرگش در مورد تاریخ معاصر کشور خود را به اجرا درآورد. اما حس کرد که این کتاب کهنه به او امکان خواهد داد به تعریف داستانی شخصی که هیچ رابطه ای با داستان زندگی او ندارد، بپردازد و در عین حال دوره ای را که قلبا تجربه کرده به تصویر بکشد.
ترجمه: سهیلا قاسمی
منبع : وب سایت نقد فارسی