-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان169 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Saving Private Ryan
نقد و بررسی فیلم به قلم Robert Horton (رابرت هورتُن)
فیلمهای فانتزی استیون اسپیلبرگ با فضای مفرحانه و نگاه کودک گونه او به هستی – که گویی همه چیز را از دریچه بازیها و اسباب بازیهای رنگارنگ میبیند – هیچگاه این تصور را در بیننده پدید نمیآورد که روزی شاهد فیلمی آکنده از تلخی و سیاهی با امضای او باشد. «فهرست شیندلر» با فیلمبرداری سیاه و سفید و فضای سربیاش این تصور را کم رنگ کرد – هر چند که در آن موضوع واقعی هم، قضیه نجات دادن فرشته آسای منجی یهودیهای سرگردان، از واقعیت فراتر رفته بود – بعد هم که اسپیلبرگ دوباره به دنیای اسباب بازیهایش بازگشت و به سرگرم سازی مشغول شد.
اما «نجات سرباز رایان» حکایت دیگری دارد. در این فیلم، نه از لبخندی که معمولاً بر لب تماشاگران نقش میبندد خبری هست، و نه از فرح بخشی کودکانه آثار فانتزی او. در این جا، همه چیز در قالب خشونت و جنون معنا می پذیرد. صحنههای نفسگیر و پر التهاب ابتدای فیلم که نزدیک به 25 دقیقه طول میکشد، پس از چند نمای کوتاه مربوط به فضای سرد و خاموش گورستان سربازان جنگ شکل میگیرد. در همان ابتدا، کارگردان، تماشاگر را در موقعیتی قرار میدهد که چشم از فیلم برندارد. با وجودی که زد و خوردهای سربازان در دقایق اولیه، در حالی اتفاق میافتد که هنوز داستانی وجود ندارد و از نظر دراماتیک، پیش زمینه و پیرنگی برای ایجاد همدلی تماشاگر موجود نیست، بیننده با فیلم همراه میشود و خودش را در بطن ماجرا/ فاجعه حس میکند؛ به گونهای که تماشاگر صحنههای خشونتآمیز و بسیاری اوقات تهوعآور فیلم، فراتر از پی گیری سیر زندگی و مرگ یک آدم، به انسانهایی میاندیشد که یکی پس از دیگری روی زمین میغلتند و بدن شان متلاشی میشود.
دوربین روی دست و ایجاد تنش و تلاطم، علاوه بر اینکه وجه مستند گونه اثر را پر رنگ میکند، بر بی قهرمانی یا ضد قهرمانی فیلم تأکید دارد. در طول فیلم – و به ویژه در فصل مرعوب کننده نبرد
آغازین – هیچ پردازش قهرمان گونهای در مورد «فرمانده میلر» (تام هنکس) صورت نمیگیرد و او هم در شرایطی مشابه دیگر سربازان آمریکایی به تصویر درمیآید.
حتی وقتی صحنههای تکان دهندهای به نمایش درمیآید (مثل استیصال و وحشت سربازی که در میانه نبرد، مادرش را صدا میزند) توجه تماشاگر بیش از آن که به فکر رهایی سرباز رایان و موضوع فیلم باشد، به وجه ویرانگر جنگ و مناسبات غیرانسانی حاکم بر آن معطوف میشود.
اگر از تصویرهای خشن ابتدایی صرفنظر کنیم،آن چه باقی میماند هم بیش از آن که نصیب صحنههای غیرجنگی و نسبتاً آرام فیلم شود، به گوشههای دیگری از نبرد اختصاص مییابد. حتی در برخی صحنهها که از زد و خورد و خشونت بیرونی خبری نیست، خشونت درونی سربازان جلب توجه میکند؛ مثل نماهای سربازی که با سلاح دوربین دارش دیگران را نشانه میرود.
فیلمنامه رابرت رادت هیچ حرف تازهای ندارد. داستان «نجات سرباز رایان»، بارها و بارها در سینمای کشورهای مختلف تصویر شده : نفوذ یک گروه چند نفره به خاک دشمن برای انجام یک عملیات؛ که این جا موضوع نجات جان یک هموطن است. اما چیزی که باعث شده این موضوع تکراری به فیلمی تکراری بدل نشود، نوع نگاه اسپیلبرگ به ماجراست. با وجودی که همه انفجارها و زدوخوردها در عظیمترین شکل ممکن روی میدهد، اما با این حال، بیننده این حس را ندارد که مشغول تماشای یک «فیلم هالیوودی» و یا یکی از محصولات کارخانه رویاسازی خود اسپیلبرگ است. درآمیخته شدن نگاه واقع گرای فیلمساز و بافت مستند گونه اثر در صحنههای جنگی، باعث شده «نجات سرباز رایان» از خطر سقوط به ورطه تکرار برهد.
دوری گزیدن اسپیلبرگ از قهرمان پردازی، نه تنها در بعد ساختاری اثر معنا مییابد و «نجات سرباز رایان» را در موقعیتی فراتر از یک اکشن معمولی تماشاچی پسند قرار میدهد، بلکه از نظر معنایی و محتوایی هم نشانی از اقتدار و پیروزی سربازان آمریکایی _ و به تبع آن آمریکا _ را نمیتوان در آن سراغ گرفت. تصویری که اسپیلبرگ از عملکرد سربازان آمریکایی ارائه میکند، تنها یک تصویر ضد جنگ نیست و به نوعی، ضد آمریکایی هم تلقی میشود.
«نجات سرباز رایان» در بطن خشونتی که از سراسر فیلم میبارد، پوچی و بیهودگی دخالت آمریکا را در جنگ جهانی دوم به رخ میکشد. در جایی از فیلم، از زبان شخصیت نخست آن میشنویم: «با کشتن هر آدم، یک گام از خانهام دور میشوم.» به این ترتیب، به شکل ظریفی، از میلیتاریسم مورد نظر آمریکا انتقاد میشود. هنگامی که مادر سرباز رایان در مقابل قاصدی که اخبار شوم جنگ (کشته شدن سه فرزند و اسارت یک فرزند دیگر) را آورده، از حال میرود و به زمین میافتد، این وجه پررنگتر میشود و تباهی و نابودی بنیان داخلی جامعه آمریکا را گوشزد میکند.
در فیلم آخر اسپیلبرگ، همه چیز در منظومه تباهی شکل میگیرد. در بخشهای میانی، شاهد صحنههای فجیع به خاک و خون کشیده شدن سربازان هستیم، و در قسمتهای ابتدایی و پایانی اثر (متعلق به زمان حال و روزگار کنونی سرباز رایان) گورستان سربازان آمریکایی زمان جنگ را میبینیم.
به این ترتیب، گذشته و حال آمریکا با تباهی جنگ و یاد آن پیوند میخورد و فیلمی که از تصویر انبوه صلیبهای گورستان آغاز میشود، با طی یک دایره بسته، در گورستان به پایان میرسد.
این مطلب پیش از این در نشریه گزارش فیلم درج شده است.
نویسنده: ناصر صفاریان
منبع: وب سایت ناصر صفاریان