جستجو حرفه ای

Braveheart

(1995) 1080p Blu-Ray
27 فروردین 1399 : زمان آخرین بروزرسانی
8.3
IMDb
1,090,213 vote
0
Metacritic
0
Rotten Tomatoes
9.8
User
6 vote
به این فیلم امتیاز دهید
اواخر قرن سیزدهم. «ادوارد اول» (مک گوهان)، شاه انگلستان نسبت به سرزمین اسکاتلند ادعای مالکیت دارد. «ویلیام والاس» (گیبسن) که نسبت به زادگاهش تعصب نشان می دهد، پس از این که سربازان انگلیسی همسر تازه عروسش را به قتل می رسانند، برای خون خواهی و نیز آزادی اسکاتلند به مبارزه برمی خیزد...
مشاهده کامل
جهت ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید
هیچ نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را ثبت نمایید

نقد و بررسی فیلم به قلم احمد دستاران


قیام علیه ظلم و ظالم همیشه قابل ستایش بوده است. این تم در قالب هر فیلمى عرضه شود، توجه مخاطب را به خود معطوف مى کند. حال اگر این موضوع، از موضوعیتى تاریخى و محقق برخوردار بوده و در فیلمى عظیم و خوش ساخت ارائه شود، جذابیت چندانى مى یابد. فیلم دلاور ساخته مل گیبسون دقیقاً واجد چنین خصوصیاتى است.

یکى از امتیازات بارز فیلم دلاور، شخصیت پردازى آن است، مل گیبسون به رغم شخصیت هاى متعددى که در فیلم خود دارد، موفق شده که هر یک از آنها را به خوبى پردازش نماید. از ویلیام والاس که خود ایفاگر نقش او بوده، مى گذریم چرا که نیازى به تعریف و تمجید ندارد. پاتریک مک گوهان در جان بخشیدن به نقش ادوارد اول، این چهره ستمگر و سفاک، سنگ تمام گذارده است. در بسیارى از آثار تاریخى و به خصوص فیلم هاى دهه هاى 50 و 60 سینماى ایتالیا، شخصیت ها یک بعدى نمایانده شده اند. یا خوب و سفید و یا بد و سیاه هستند و شخصیت بینابین و خاکسترى وجود ندارد. در فیلم دلاور به فراخور بسیارى از عوامل تاثیرگذار محیطى و طبقاتى، شخصیت ها داراى خصایل و گرایش هاى خاص خود هستند. یکى از آدم هاى فیلم که شخصیت او نسبت به دیگران از پیچیدگى بیشترى برخوردار است، بروس فرزند پادشاه به انزوا کشیده شده اسکاتلند است. بروس هر وقت به ملاقات پدر مى رود، پدر به او توصیه مى کند که با اشراف و نجیب زادگان متحد شود. بروس هم سرسپرده ادوارد است و هم به نوعى دوستدار و معتقد به والاس است. در جایى از فیلم، بروس که در کسوت شوالیه ها و در التزام ادوارد است، مورد تعقیب والاس قرار مى گیرد.

به دستور ادوارد، بروس به شیوه شوالیه ها به والاس حمله ور مى شود. بروس ابتدا موفق مى شود، والاس را از اسب سرنگون کند. هنگامى که براى کشتن والاس از اسب پیاده مى شود، والاس در یک حرکت ناگهانى بر او چیره مى شود و موقعى که مى خواهد او را بکشد، متوجه مى شود که این شوالیه در رکاب ادوارد، کسى نیست مگر بروس که یکى از متحدین خودش است! والاس نگاهى تلخ و تقبیح کننده به بروس مى افکند همین نگاه تغییر و تحول را در بروس موجب مى شود. اولین تاثیر این تحول را در همان سکانس نبرد مشاهده مى کنیم. والاس که در اثر ضربه چوب بلند بروس بر روى زمین افتاده است، در شرف اسارت به دست سربازان ادوارد است. بروس با مشاهده این وضع، والاس را از روى زمین برمى دارد و او را به دست یکى از یاران والاس که مورد تعقیب سربازان ادوارد است، مى سپارد و بدین ترتیب از اسارت محتوم او جلوگیرى مى کند. یکى دیگر از وجوه قابل اعتناى فیلم، صحنه هاى عظیم جنگى آن است. گیبسون بدون تمسک به ترفندهاى متداول مانند جلوه هاى رایانه اى، موفق به خلق لحظاتى تماشایى و خیره کننده از رویارویى و نبرد گروهى و تن به تن ارتش شاه ادوارد و سپاه به جان آمده و تشنه آزادى ویلیام والاس شده است. گیبسون در خلق صحنه هاى جنگى موفق به نوآورى هایى نیز شده است. از جمله این نوآورى ها مى توان به استفاده از چوب هاى بلند به عنوان نیزه آن هم به آن شکل خاص اشاره کرد که در یکى از نبردها عامل اصلى پیروزى سپاه والاس بر ارتش شاه ادوارد مى شود. در جایى گفته شده که این فیلم وامدار و مقروض مدیون بعضى از کارهاى درایر و برگمان است. به گمان نگارنده این سخن قابل پذیرش نیست. البته درایر و برگمان در تاریخ سینما حد و حرمت خود را دارند اما پذیرش این ادعا به مثابه این است که این دو سینماگر معتبر، معمار تمام مولفه هاى مادى و معنوى قرون وسطى بوده اند و چنانچه فیلمسازى فیلمى بسازد که زمان وقوعش قرون وسطى باشد، الزاماً از روى فیلم هاى آنها به طور اجتناب ناپذیرى، چه آگاه و چه ناخودآگاه متاثر و حتى متاسى شده است! در ابتداى فیلم از قول بروس که راوى فیلم است مى شنویم: ممکن است من را دروغ پرداز بنامند، اما تاریخ به وسیله کسانى نوشته مى شود که قهرمانان را به دار مى آویزند. بعد از اینکه جلاد سر از تن والاس جدا مى کند، دستمالى که یادگار مورون همسر باوفایش است مانند خرقه اى مقدس با حرکت و ریتم اسلوموشن از دست او جدا مى شود و آرام به پایین سرازیر مى شود. در همین اثنا و قبل از اینکه جلاد سر از تن والاس قطع کند، او مورون را میان مردمى که به تماشا آمده اند، مى بیند و این اشاره و نمودى است از انسان هایى که در راه احقاق حق جان خود را فدا کرده اند، نامیرا بوده و براى همیشه زنده اند. مرگ براى این گونه انسان ها دردى دربر ندارد، بلکه نوعى رهایى از این خاکدان پرکید است. وقتى آن شاهزاده خانم مهربان فرانسوى در زندان دارویى به والاس مى دهد تا هنگام مرگ درد کمترى احساس کند، او دارو را به حرمت آن شاهزاده در دهان مى گذارد، اما پس از رفتن شاهزاده آن را از دهان خود خارج مى کند و این بدین معنى است که براى انجام هر کارى باید تمام مسائل و مصائبش را پذیرفت. در خاتمه نیز مى بینیم که یاران مصمم و مردد والاس که حالا دیگر متحول شده اند، با اتحاد و یکپارچگى راه او را تا استقلال و آزادى اسکاتلند در پیش مى گیرند و نام سر ویلیام والاس را در تاریخ اسکاتلند جاودانه مى سازند.

 

دیالوگ به یاد ماندنی

«رییس دادگاه: می تونه همه چیزو تموم کنه…همین الان!‏ سعادت .آرامش.فقط بگو..فریاد بزن”بخشش!”‏

جمعیت:بخشش! بخشش! بخشش!

رییس دادگاه: زندانی می خواد حرف بزنه!‏

هامیش و استفان: ویلیام بگو …بگو بخشش!

ویلیام والاس: آزادی !»

 

منبع: cinemaerooz

Awards
Braveheart