-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان127 دقیقه
-
رده سـنیPG-13
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Jurassic Park
وقتی به سال 1993 نگاه میکنیم، چیزی که در مورد "پارک ژوراسیک" ما را متحیر میکند، جلوههای ویژه استفاده شدهست که به نظر میرسد دایناسورها را به زندگی بازگردانده است. در زمانی معادل دو دهه بعد، گشت و گذار دوباره در داستانگویی استادانه اسپیلبرگ را میتوان بهترین بهانه برای دیدن مجدد آن دانست.
این فیلم دوباره به سینما بازگشته، آن هم با بهترین تبدیل به فرمت 3D که تا به حال دیدم، به دلیل اجتناب از تمام احساسات بد و سرگیجهآوری که زمان دیدن فیلمی که به 3D تبدیل شده به انسان دست میدهد. به جز چند سکانس که پیش زمینه در آن تار است، جلوهها شما را در خود غرق میکند و اصیل است. صحنههایی که دایناسورها در آن به سمت شما خیز برمیدارند حرف ندارند و تاثیرگذارند. صحنه مورد علاقه من همیشه آنجایی بوده که شخصیتها سوار خودرو جیپ به دنبال یک "تی-رکس" عصبانی در حرکتند و ناگهان یک دایناسور با دندانهای برهنه را در آیینه بغل جیپ میبینیم که به سرعت و با عصبانیت به سمت آنها میرود. تنها یک لحظه طول میکشد تا مفهوم جمله "اجسام از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند" را درک کنیم. اسپیلبرگ راهی یافته تا هم ما را بخنداند و هم هیجان را به حد اعلا برساند. این نکته در 3D نمود بیشتری دارد. فیلم به طرز قابلملاحظهای شما را درگیر خود میکند، البته به جز کامپیوترها و بیسیمها، رادیویی قدیمی که در نظر بیننده امروزی به همان اندازه ماقبل تاریخی است که موجودات عصر حجری فیلم هستند. اما همین امکانات پیشرفته آن زمان که برای جلوهها استفاده شده و ترکیب موجودات مکانیکی و تصاویر رایانهای، هنوز به اندازه موجودات کیفیت بالای امروزی سینما باورپذیرند.
اسپیلبرگ پس از این فیلم پروژههای سنگینتر و معتبرتری را کار کرده است، ولی این تریلر به عنوان یکی از بهترین آثارش و شاهکاری در این ژانر محسوب میشود. این نشاندهنده استعداد بینظیر وی در شناخت گامهای سینمایی و زبان بصری فیلمها و توانایی او در پذیراندن شخصیتهایش به مخاطب است. این نکتهای است که تمام آن جلوههای ویژه را سرشار از احساسات عمیق میکند. او میتواند مفهومی را در امواج ایجاد شده در یک لیوان آب برساند که دیگر فیلمسازان برای آن نیاز به 15 صفحه دیالوگ دارند. داستان اقتباسی است از کتاب "مایکل کریچتون" فقید، داستانی که با گستاخی شروع میشود. با گناه کبیره غرور تا جایی که مردی خود را در جایگاه خدایان میبیند و با این عمل زمینهساز سقوط خود میشود. جان هاموند (ریچارد آتنبرو) رویا استخراج DNA دایناسور و گیاهی که درون یک کهربا گیر افتاده است و استفاده از آن برای بازتولید گونه دیگری از گیاهان و موجودات پارینهسنگی را در سر دارد. اسپیلبرگ داستان را با مقداری خصیصه اخلاقی بنا کرده تا ما بتوانیم از این تباهی فاجعهبار لذت ببریم، بدون اینکه درگیر احساس گناهی ناراحتکننده شویم. همچنین اسپیلبرگ مطمئن شده که در فیلم کسی هست که به آن دل خوش کنیم، ایمان خود را در گرو شخصیتهایی قرار دهیم که هم با آنها ارتباط برقرار میکنیم و هم آنها را تحسین میکنیم. لورا دِرن و سم نیل نقش متخصصین موجودات و گیاهان پارینهسنگی را ایفا میکنند، کسانی که اولاً علاقهمند به علمند و نه پول، دوماً عاشق یکدیگر هستند. این تمام چیزی است که ما نیاز داریم درموردشان بدانیم. اما برای اطمینان خاطر، اسپیلبرگ تعدادی کودک را نیز اضافه میکند، این کودکان علاوه بر اینکه غریزه حمایتی ما را برمیانگیزند، به کاراکتر سم نیل نیز شانس رشد کردن میدهند. بروید و "پارک ژوراسیک" را در 3D ببینید، بروید و فرزندان خود را که در زمان اکران فیلم به دنیا نیامده بودند با خود ببرید. بروید و فیلم را به طریقی ببینید که باید دید، بر روی پرده بزرگ سینما و با انبوه تماشاگران خوشحال و هیجانزده. بروید و ساموئل الجکسون را ببینید، پیش از اینکه تبدیل شود به ساموئل الجکسونی که میشناسیم. اما بالاتر از همه اینها به این خاطر ببینید که سرشار از لذت دیدن جادوی ناب اسپیلبرگ شوید.
منبع: «نقد فارسی»