یک پیانیست جوان بی گناه عاشق یک ویولونیست می شود.

گونتر که در چهار سالگی در جنگلی در آلمان پیدا شد، در خانواده‌ای بزرگ می‌شود. چهار دهه بعد، او یک زندگی عادی دارد...

یک حمله اسرارآمیز به خانه باعث ایجاد لرزش در هسته یک خانواده طبقه متوسط جهان وطنی می شود و شکنندگی حقیقت و قدرت دیدگاه فردی را آشکار می کند.

برای دستگیری تحت تعقیب‌ترین دزد دنیا، مقامات پلیس اینترپُل ، گروهی از هکرهای نُخبه را دور هم جمع می‌کنند تا یک تله برای او بسازند ...

پل نویسنده موفق و امیلیا صداپیشه محبوب همیشه از نظر دوستان زوج رویایی مطلق بودند: هماهنگ، شاد، موفق، با سه فرزند جذاب به نام های بو، ماری و فه. اما اکنون، در اواخر دهه 40 زندگی، رابطه آنها با یک بحران تهدید می شود.

همه چیز دست به دست هم می دهد تا به همراه مطبوعات عقیدتی و ابزار اغواگری، ابزار سیاسی حزب نازی شبه نظامی در تدارک جنگ، جوانان هیتلر ابزاری برای قربانی کردن عمدی یک جوان شود.

آهنگ سازی به نام »پیتر« (سیگل) برای فراموش کردن غم جدایی از ستاره ی تلویزیونی، »سارا مارشال« (بل) به هاوایی می رود. اما از بخت بد »سارا« نیز با دوست جدیدش، ستاره ی راک، »آلدوس« (برند) در همان استراحتگاه مورد نظر او اقامت دارد. در این جا تنها امید »پیتر« متصدی پذیرش استراحتگاه، دختری به نام »ریچل« (کونیس) است که توجهش به او جلب می شود.

داستان سریال به آینده و قرن 25 مربوط میشود جایی که مغز انسان ها دیجیتالی شده و روح آنها قابل انتقال از فردی به فرد دیگر است. شخصی که در زندان به سر میبرد در قالب جسم دیگری به زندگی بازمیگردد تا پرونده قتلی که به گردنش انداخته اند را حل کرده و آزادی خود را بدست آورد...

داستان کودکی که در دهه 1980 در بریتانی زندگی می کرد. وی برای خدمت سربازی فراخوانده شد و به برلین غربی فرستاده شد.

زازی به عروسی بهترین دوستش دعوت شده است. او تصمیم می گیرد برای جلوگیری از آنچه در نظر او اشتباه زندگی اش است، هر کاری انجام دهد...