داستان زندگی " زی هونگ " مقاله نویس و رمان نویس مشهور چینی که نمایانگر روشن فکری در سال 1930 بوه است .

یک هنرمند به همراه یک کلاهبردار به نیویورک سفر می کنند تا 25000 دلار که او برای ازدواج با نامزدش احتیاج دارد بدست بیاورند. اما خود را گرفتار رقصنده ای زیبا و مشتاق می بیند...

فیلم داستان رابطه عاشقانه بین مهندسی مورد احترام که برای انجام کاری به شهری صنعتی آمده با آرایشگری جوان را روایت می کند.با وارد شدن یک راننده تاکسی جوان به رابطه آنها همه چیز پیچیده می شود...

بعد از اینکه کوین برمن و نامزدش دوان از هم جدا می شوند، پس از مدتی کوین پشیمان می شود به همین خاطر به دنبال نامزدش به پاریس می رود تا دوباره دل او را بدست بیاورد. اما...

"مرگ کوچک" یک کمدی ناب در مورد س/ک/س، عشق، رابطه و تابو است. در یک روایت چند داستانه. زنی که دارای یک فانتزی خطرناک است و شرکای آن که می خواهند او را خشنود کنند. مردی که شروع به یک رابطه با همسر خود می کند بدون اینکه زن چیزی از آن بداند. یک زن و شوهر که تلاش می کنند پس از داشتن رابطه جنسی با یکدیگر همه چیز را کنار هم نگه دارند و زنی که خوشحالی را در زجر کشیدن شوهرش می بیند...

اندرو همیشه به عشق واقعی اعتقاد داشته و روزی نیمه ی گمشده اش رو پیدا میکنه : " زلدا " دختری که با مادری هیپی بزرگ شده و با این وجود تونسته وکیل بشه ، زلدا معمولا سر قرار های اینترنتی میره و وقتی بخاطر یک اشکال کامپیوتری سر یک قرار نامنتناسب حاضر میشه به شرکت خدمات دوست یابی اش مراجعه میکنه، یعنی همون جایی که اندرو کار میکنه و اینجاست که عشق با نگاه اول بین این دو نفر اتفاق میافته!!! اندرو علت این آشنایی رو سرنوشت و تقدیر میدونه در صورتیکه زلدا به شانس و اتفاق تعبیرش میکنه...

فیلم داستان زندگی چهار دانشجوی سیاه پوست را در دانشگاه آیوی لیگ بازگو می کند که…

کلمات: در دیر دورافتاده ای در مرز مقدونیه و آلبانی، کشیشی جوان (کولن) به دختری (میتفسکا) که از دست مردانی مسلح گریخته پناه می دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزیا)، عکاسی معروف خبری و جنگی اهل مقدونیه از دوستش «آن» (کارتلیج) می خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهی کند. اما زن می گوید که به خاطر همسرش (ویلی یرز) نمی تواند. تصاویر: «الکساندر» به ده زادگاهش درمرز مقدونیه و آلبانی می رود. اما مردم او را نمی پذیرند.

سال 1831. « ویلى مکى » ( کیتن ) از نیویورک به جنوب مى ‏رود تا املاک موروثى‏اش را تحویل بگیرد. او طى سفر در قطار با دخترى ( تالماج ) آشنا مى ‏شود که اتفاقا همسایه‏ى املاک خانواده‏ ى آنان است. وقتى « ویلى » به خانه‏ ى دختر مى‏ رود، متوجه مى ‏شود بین دو خانواده، نزاعى قدیمى وجود داشته و پدر و برادران دختر، کینه ‏ى او را به دل دارند.

داستان درباره دختری چهارده ساله است که دفتر خاطراتی درباره پستی و بلندیهای دوران نوجوانی نگه داری می کند و...