«تریسی تارنبلد» ( نیکی بلانسکی ) نوجوانی چاق و سرخوش و عاشق برنامه تلوزیونی «کورنی کالینز» است. بعد از اینکه یکی از ستاره های این برنامه، گروه را ترک میکند، کورنی کالینز به دنبال کسی می گردد که بتواند جای او را پر کند...

«سانگ هیون» یک کشیش است که برای تست واکسن یک ویروس کشنده داوطلب می شود. واکسن درست عمل نمی کند و ویروس تقریبا او را از پا دی می آورد. اما بعد از تزریق تصادفی خون یک خون آشام به بدنش، او به زندگی باز می گردد...

دو کمدین انگلیسی، سفری به ایتالیا را شروع می کنند تا در شهرهای تاریخی و مهم آن سری به رستوران های مشهور و معتبر بزنند. از غذاهای ایتالیایی لذت ببرند و فیلم های عمدتا هالیوودی را به تمسخر بگیرند و فعالیت دیگر بازیگران را نقد کنند.

داستان یک مربی تیم فوتبال دبیرستان بنام «هارولد» است که با پسری بنام «رادیو» آشنا می شود که دارای مشکلات روحی و روانی می باشد. هارولد او را زیر پر و بال خودش می گیرد...

«سانگ هیون» یک کشیش است که برای تست واکسن یک ویروس کشنده داوطلب می شود. واکسن درست عمل نمی کند و ویروس تقریبا او را از پا دی می آورد. اما بعد از تزریق تصادفی خون یک خون آشام به بدنش، او به زندگی باز می گردد...

داستان فیلم درباره ی یک حمل کننده ی مواد مخدر تازه کار هستش که توسط قانون گرفته می شود و مشکلاتی برایش پیش می آید و...

روزی که "تام پارفیت" پیرمرد هشتاد ساله‌، به خواست خودش به خانه سالمندان میرود، شاهد مرگ فجیع یکی از مسئولین آنجا میشود در حالیکه تام همان روز در گوشه‌ای از اتاق با مشاهده‌ی عکسی پاره جمله‌ی عجیبی بر زبان می‌آورد...

"ایوب" و "هسر" به همراه پسر بیست ساله خود "اسماعیل" که در یادگیری دچار مشکل است زندگی می کنند.چند کلمه صحبت و یه تراژدی خانوادگی در گذشته غم را به خانه آنها می آورد.در یک شب بارانی "سروت" رئیس "ایوب" با اتوموبیل به یک عابر پیاده می زند و از "ایوب" می خواهد که شش ماه حبس را در ازای دریافت پول تحمل کند و...

" هامبرت" پروفسوری بریتانیایی است که برای تدریس به آمریکا می رود.او اتاقی را در خانه "شارلوت هیز" اجاره می کند.اما او به محض دیدن دختر 14 ساله ی او "دولارس" جذب او می شود."هامبرت" با اینکه از مادر او متنفر است با او ازدواج می کند چون این تنها راه نزدیک شدن به "دولارس" است...

«نیک استایلز» (واشینگتن)، پلیس تازه کار، قاتل روان پریشی به نام «ارل تالبوت بلیک» (لیتگو) را دستگیر می کند و به سمت معاونت دادستان «پریسیلا بریملی» (واگنر) انتخاب می شود. اما پس از چندی «بلیک» از زندان فرار می کند تا انتقامش را از «نیک» بگیرد.