داستان در مورد چنج تن از دوستان می باشد که با وارد شدن به یک خانه متروکه برای سرقت، اکنون دچار ترس و بیماری شدیدی شده اند و ...

ژوئن 1815٫ فرمانده بریتانیایی «ریچارد شارپ» ( شان بن ) برای آخرین نبرد خود به فرانسه می آید. او به سرجوخه «هارپر» و تفنگ دارانش ملحق می شود

پس از بازگشت به یورکشایر، "شارپ" خود را در طرف اشتباه بین کارفرمایان فاسد و کارگران استمثار شده می بیند...

شارپ، با دستور افسر فرمانده جدید خود ،فرستاده می شود برای به تصرف درآوردن یک قلعه که خبر های رسیده حاکی از آن است که مردم محلی در مقابل بناپارت به پا خواسته اند. با این حال، او تا حدودی به خاطر افکار و اندیشه های همسرش پریشان است و …

شارپ در حال شکست است و وزیر جنگ هم ادم فاسدی میباشد که در حال توطئه چینی بر علیه او است...

“شارپ” با یک سرهنگ گروهی را تشکیل می‌دهند تا یکی از سلاح‌ های دشمن را نابود کنند، اما اتحاد با فرانسه ممکن است نقشه آن‌ ها را به خطر بیاندازد….

"شارپ" مسئول مراقبت از مهمترین جاسوس در شبکه لرد ولینگتون می شود ، ولی مشکلات داخلی،دختر ضربه دیده و جاسوسان فرانسوی موفقیت او را تهدید می کنند...

"شارپ" به ماموریتی برای مبادله اسلحه ، همراه گروهی از چریکان عجیب اسپانیایی می رود. او باید دو زن را که در جتسجوی همسران گمشده خود هستند همراهی کند...

علی سنای و ایلبر در یک شرکت با یکدیگر شریک هستند. زمانی که شرکتشان شروع به ریزش میکند، آنها تصمیم میگیرند به یک نمایشگاه باغبانی که در صوفیه واقع شده بروند تا با افراد جدیدی ملاقات کنند بلکه تا بتوانند کسب و کار جدیدی برای خودشان دست و پا کنند. اما همه چیز اشتباه پیش میرود و...

در سال 1960 میلادی در نیویورک "والتر" (ویلسون) یک معمار موفق، تصمیم به ازدواج با دختری به نام "کلارا" (بیل) می گیرد اما علاقه وی به قتل های حل نشده او را تبدیل به کارگاهی جاه طلب می کند و…