داستانی بیوگرافی درباره گلوریا استینمن که یک نویسنده با نفوذ و فعال حقوق زنان است .

وقایع نگاری درباره یک گروه موسیقی افسانه ای و ورود آنها برای اجرایی ماندگار در بوستون

در سال 1890 ، "پونتوس" نویسنده ای گرسنه در خیابانهای کریستیانا ، به امید یافتن عشق و فرصتی برای چاپ کارش سرگردان است . اما تمام چیزی که می بیند رنج و شکست است ، در حالیکه احساسش نسبت به واقعیت به مرور رنگ می بازد ...

فیلم بر اساس داستان واقعی است که در المپیک سئول 1988 رخ داده، که در آن سه کماندار زن اندونزی با کسب اولین مدال در تاریخ کشورشان، تاریخ ساز شدند .

کاترینا که بتازگی مادرش را از دست داده و سوگوار اوست , در مکانی که از نظر احساسی به آنجا وابسته است با پدرش ملاقات میکند .

مرد جوانی که به سرمایه گذاری بزرگ احتیاج دارد ، چند تن از دوستانش را متقاعد می کند تا به او در دزدیدن فرانک سیناترا جونیور کمک کنند. این یک داستان واقعی است.

"چارلز داریوین" انگلیسی تلاش می کند تعادلی بین نظریه تکامل خود و رابطه اش با همسر مذهبی اش که اعتقاداتش بر خلاف کار او است پیدا کند...

این اثر نگاهی کنایه آمیز به مفهوم زندگی می‎اندازد...

فیلمی بر اساس داستان زندگی واقعی خواکین موریتا میباشد، یاغی مکزیکی که در نیمه اول قرن نوزدهم زندگی میکرد. او با همراهی یک گروه از اوباش و ادمکش موجی از ترس و وحشت را در کالیفرنیا به راه انداخته بود. عده ای او را رابین هود و عده ای دیگر او را یاغی آدمکش می نامند.

راوی فیلم، «الکسی» (اسموکتونوفسکی)- که فقط صدای او را می شنویم - خاطراتش را ازسه نسل خانواده اش، رابطه اش با پدر (یانکوفسکی) و مادرش (تره خووا)-از کودکی تا بزرگ سالی -همسرش (تره خووا) و پسر کوچکش (دانیلتسف) باز می گوید...