«آلوین ری استریت» (فارنزوورت)، پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند. سرانجام «آلوین» با یک جور ماشین چمن زنی سفر خود را آغاز می کند...

«ورونیکا» (ژاکوب) به کراکوف می آید و در مدرسه ی موسیقی به تحصیل آواز می پردازد، اما پس از مدتی بیمار می شود و در نخستین اجرای عمومی اش روی صحنه می میرد. در همین زمان در پاریس، «ورونیک» (ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده ی حرفه ای کنار می گذارد تا معلم مدرسه شود و در ضمن گویی با نوعی تله پاتی وجود همزادش را حس می کند…

داستان زندگی بارت مونروِ نیوزیلندی، که سالها از عمر خودش رو صرف ساختن موتور سیکلتش کرد. موتوری که توانست با آن رکورد جهانی سرعت رو در سال 1967 در زمین های مسطح نمک در بونویل به نام خودش به ثبت برسونه...

مارک که دانشجوی هاروارد است در صدد است تا چندی از همکلاسیهایش را برای تاسیس یک شبکه اجتماعی به نام فیس بوک ترغیب کند . تلاشهایش سرانجام نتیجه می دهد و او با ادوارد آشنا می شود اما دشمنی هایی در این میان به وجود میآید که جذابیت هایش بینظیر است ...

"وایت" (فوندا) و "بیلی" (هاپر) دو موتور سوارند که سفری از "لس آنجلس" به "نیواورلئان" را شروع کرده اند. آنها در این مسیر با حوادث عجیبی از جمله زندان، و همچنین مرگ یک دوست روبرو می شوند ...

خون آشامان در تلاش هستند تا FBI را متعاقد کنند که بلید باعث کشته شدن هزاران انسان شده است تا از این طریق او را بی اعتبار کنند. ماموران FBI محل اقامت بلید را محاصره می کنند اما او با کمک دو نفر از اعضای گروه شکارچیان شب از مهلکه نجات می یابد...

تحول عجیبی در نسل خون آشام ها رخ داده است ، ریپر خون آشامی که دارای خاصیت خون آشامی سیری ناپذیری است و بر خلاف خون بقیه آشام ها با گلوله از بین نمی رود. این امر موجودیت خون آشامان را تهدید می کند چون بزودی انسان کافی برای تامین خون مورد نیاز آنها وجود نخواهد داشت. بلید و یک دانشمند ساخت اسلحه به نام اسکاد بطور عجیبی توسط شورای خون آشامان فراخوانی می شوند...

چون مادر «بلید» در زمان بارداری توسط یک خون آشام زخمی شده است ، بلید یک نیمه انسان - نیمه خون آشام است، دارای تمام خصوصیات خوب خون آشامان بهمراه بهترین مهارتهای انسانی می باشد. بلید برای گرفتن انتقام مادرش به شکار خون آشامان می پردازد ...

بازیل نویسنده ی جوان انگلیسی عازم کرت است تا یک معدن را که از پدر یونانی اش به ارث برده بازگشایی کند. او با زوربا، دهقان درشت جثه ی یونانی آشنا می شود و به او را عنوان آشپز و معدنچی استخدامش می کند...

سلین خون آشام ( کیت بکینسل ) در این قسمت توسط انسانها دستگیر می شود و به مدت 12 سال در یک آزمایشگاه نگهداری می شود تا تحقیقات لازم بر روی انجام شود. اما با ورود دختربچه ایی به نام ایو ( ایندیا ایسلی ) به آزمایشگاه سبب می شود تا سلین آزاد شده و حالا در صدد مبارزه با کسانی برآید که او را زندانی کرده بودند.