«سلما» (بیورک)، مهاجر چک، زنی است جدا شده، پسری (کوستیک) دارد، در کارخانه ای در یکی از مناطق روستایی امریکا کار می کند و رفته رفته بینایی اش را از دست می دهد. تنها عاملی که او را از شر مصایب زندگی اش رهایی می بخشد، علاقه ی شدیدی است که به موسیقی دارد...

(هنک چیناسکی) نویسنده ای با استعداد و جاه طلب است که صلاحیتی ندارد و وارد هر کاری می شود به دلیل تنبلی و شرارتش به جائی نمی رسد.در این بین رابطه اش با (جان) به دلیل تزلزلش به پایان می رسد و همین باعث میشود تا برای بدست آوردن سریع پول اقدام به شرط بندی کند...

مدت کوتاهی پس از تولد مزمل، مرد مقدس روستا پیش بینی می کند که او در 20 سالگی خواهد مرد. پدر مزمل نمی تواند این نفرین را تحمل کند و خانه را ترک می کند. سکینا پسرش را به عنوان یک مادر مجرد بزرگ می کند و بیش از حد محافظ است. روزی مزمل نوبت ...

سیگن که به طور فزاینده ای تحت الشعاع شهرت اخیر نامزدش به عنوان یک هنرمند معاصر است که مجسمه هایی از مبلمان دزدیده شده خلق می کند، نقشه ای شرورانه برای بازپس گیری توجه شایسته خود در محیط Os...

داستان در جنگ جهانی دوم و درباره زنی بنام سونجا است که در شهر استکهلم سرپرست گروه سرود و هنرمند است تا اینکه توجه یک افسر نازی به او جلب میشود و ...

آوریل 1940. چشم جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.

مراسم جشن سال گذشته پرنسس مارگرت به درام بزرگی پایان یافت. او جرأت نمی کند شبی که در بیمارستان بستری شد به کسی بگوید که چه اتفاقی افتاده است. ناگهان خانواده سلطنتی دانمارک قصد دارند از نروژ بازدید کنند و شاهزاده خانم مارگرت بالاخره با شاهزاده خوش تیپ دانمارکی که ماه ها با او چت می کرد ملاقات می کند. با شروع درام خانوادگی برای خانواده سلطنتی نروژ، او خود را بین مراقبت از خانواده، نشان دادن خود به عنوان یک شاهزاده خانم قوی و آسیب پذیر بودن در جستجوی عشق گم می کند.

در یک شهر کوچک دورافتاده نروژ زندگی می‌کنند: یک کلانتر فاسد، یک چوپان الکلی، یک غرفه‌فروش عاشق طبیعت، یک کشیش متنفر از خدا و یک دلال عزادار.

در کودکی، خواهر و برادر ناتنی اکسل و یان به نروژ پذیرفته می شوند. آنها در بدو ورود از هم جدا می شوند، او برای ثروت مادی در سمت غرب اسلو، او به یک خانواده متوسط در سمت شرق. برخلاف برادر کوچکترش، یان...

ملوان آلفرد در وسط اقیانوس اطلس است که جنگ جهانی دوم آغاز می شود. ناگهان ملوان ها بدون هیچ سلاحی در جبهه جنگ قرار می گیرند.