ژاپن پس از جنگ در پایین ترین نقطه خود قرار دارد، زمانی که یک بحران جدید در قالب یک هیولای غول پیکر پدیدار می شود که در قدرت وحشتناک بمب اتمی تعمید یافته است.

وقتی هفت ربات پیشرفته دنیا و متحدان انسانی آنها یکی یکی کشته می شوند، بازرس Gesicht به زودی متوجه می شود که او نیز در خطر است.

یک شمشیر زن تنها به نام گاتس در یک گروه مزدور استخدام می شود و سعی می کند به رهبر گروه، گریفیث، در به قدرت رسیدن او کمک کند.

برای نجات مادرش، یک پسر خوش قلب و دوست شیطان کوچکش، در حالی که نیروهای تاریک به آن نزدیک می شوند، به سفری در سراسر ژاپن پس از آخرالزمان می روند.

خانواده تاوارا، آخرین قبیله نینجا. این خانواده پس از یک حادثه در گذشته ریشه های خود را رها کرده بود، اما اکنون خانواده باید بزرگترین بحران در تاریخ ژاپن را بپذیرند...

کسانی که با فوکوشیما دایچی درگیر هستند، که توسط برخی سرزنش می‌شوند، توسط برخی دیگر به عنوان قهرمانان مورد تحسین قرار می‌گیرند، با یک تهدید مرگبار و نامرئی، یک فاجعه هسته‌ای بی‌سابقه روبرو هستند.

چیساتو و ماهیرو به دلیل نقض قوانین سازمان از انجام وظایف منع شدند. آنها که برای گذران زندگی به پول نیاز داشتند، روزهای خود را به عنوان کارگر پاره وقت از سر گرفتند. ناگهان دو قاتل دیگر به دنبال آنها هستند.

در اوج حرفه و قدرت خود، تعمیرکار ارشد ژاپنی که سیاستمداران و رؤسای تجاری را در برخی از بزرگترین رسوایی های ژاپن راهنمایی کرده است، متوجه می شود که تغییر خانواده اش سخت تر از اصلاح یک کشور است.

کونو توتونو یک دانشجو بسیار باهوش است، اما هیچ دوست یا دوست دختری ندارد. وی عاشق صحبت کردن است و اغلب می تواند مشکلات سخت را با صحبت کردن حل کند...

نینجای سابق جو هیگان پس از فرار از قبیله خود و فرار به روستاهای آمریکا در کمین قاتلانی قرار می گیرد که به دنبال انتقام خونین از او و خانواده اش به خاطر خیانتشان هستند...