خبرنگار یک روزنامه بعد از فاش کردن یک کلاهبرداری بزرگ در یک شرکت چند ملیتی ناگهان متوجه میشود که حرفه ی کاریش نابود شده و خود و خانواده اش را درگیر یک معمای لاینحل کرده است...

فصل دوم از انیمه ی زیبا و مرموز موشیشی! داستان های مردی تنها که وظیفه ی خودش رو در نجات مردمی ناآگاه از موجودات دنیای اسرار آمیز پیرامونشون میدونه...

داستان درباره مامور فدرال آدری پارکر هست ، با گذشته ای مبهم که برای ماموریتی به شهری در حاشیه بندر به اسم Haven فرستاده میشه و بعد از حل ماموریت به دلایلی اونجا موندگار میشه . نکته جالب این هست که در اون شهر اتفاقات مرموزی رخ میده و بعضی از مردم هم نیروهای عجیبی دارن و ...

دوشنبه ساعت شش و سی دقیقه صبح ششم نوامبر Sarah Lund کارآگاه پلیش شهر کپنهاگ دانمارک بعد از بیدار شدن از یک کابوس شبانه آماده جمع آوری وسایلش می شود تا با دوست پسرش به سوئد مهاجرت کند اما در اداره در آخرین روز کاریش از او خواسته می شود تا به همراه کارآگاه Jan Meyer جانشین آینده اش صحنه جرم احتمالی در خارج از شهر را بررسی نمایند و در بررسی محل اگرچه Sarah Lund در ابتدا قصد پیگیری بیشتر موضوع را ندارد اما با اصرار Jan Meyer آنها تحقیفات خود را ادامه می دهند و متوجه می شوند وسایل پیدا شده متعلق به دختر نوزده ساله ای به نام Nanna است که سه روز قبل از خانه اش خارج شده و به منزل بازنگشته است... اما در داستان دوم Troels Hartmann که ازبخت زیادی برای پیروزی در انتخابات شهرداریها برخوردار است و اطلاعات خوبی ازاقدامات اشتباه شهردار فعلی در دست دارد قصد برگزار کردن مناظره ای را دریک مدرسه با حضور شهردار دارد اما با گسترش فعالیتهای پلیس برای یافتن Nanna به مدرسه مورد نظر او در انتخابی دشوار و اخلاق گرایانه با لغو جلسه مناظره تلاش می کند تا ازهدر رفتن وقت برای یافتن Nanna خودداری شود امری که علاوه بر اینکه یک پیروزی تبلیغاتی برای شهردار محسوب می شود به معنای خرید زمان برای شهردار و کاهش شانس پیروزی او در انتخابات پیش رو می باشد. هر قسمت داستان یک روزکاری را روایت می کند و درپایان فصل اول که بیست قسمت می باشد پرونده Nanna بسته شده و در فصل دوم در ده اپیزود پرونده قتل وکیلی به نام Anne Dragsholm و در فصل سوم نیز که ده قسمت می باشد ماجرای جستجو برای یافتن یک قاتل سریالی را در طول دوران بحران اقتصادی جهانی به همراه داستانهای جانبی مختلف به تصویر می کشد.

"به ملکه Dekim خوش اومدید" این ها اولین کلمات مسئول باری هستند که با موهای سفید و نگاه سرد خودش دو مهمون که هنوز برای شما هویتشون آشکار نشده به مسابقه ی مرگ دعوت میکنه.... مسابقه ای برای رسیدن به تعادل یک طرف این مبارزه نجات و یک طرف دیگه مرگ انتظار دو مهمان را میکشه و تنها کاری که شما باید انجام بدید اینه که منتظر قضاوت نهایی Dekim بمونید...

یک سال از شکست شورشیان «سیاه» و مرگ طبیعی «زیرو» میگذره در منطقه ی 11، بریتانیا پایه ی آموزش اصلاحیه را گذاشته. جایی که اعضای گروه 11 تبدیل به نمادی از نیروی بی رحم شده اند که افکار شورشیان را سرکوب میکنند و جلوی هر شورشی در آینده را میگیرند. «للوچ» دانشجویی که کسی بهش بدگمان نیست، بدون توجه به گذشته ی سرکشش به عنوان زیرو، به صورت اتفاقی به توطئه ای در مورد زندگی خود و زندگی زن مرموزی که وی را «سی . سی » میشناسند، برخورد میکند. زنی که برایش شخصیت واقعی زیرو و هدف فراموش شده اش را آشکار میسازد. للوچ با حمله به مهاجمین و اعلام مجدد خویش به عنوان زیرو، عازم پایان دادن به چیزی میشود که خودش شروع کننده اش بود...

در جهانی که انسانها با موجوداتی به نام یوما ، هیولاهایی که از شکم و رودهٔ انسانها تغذیه میکردند همزیستی مینمودند، یک سازمان بینام و سری سفارش ساختن جنگجویان نیمه انسان، نیمه یوما برای محافظت از انسانها در برابر یوماها در ازای دستمزد هنگفتی، میگرفت. کلیمورها به طور معمول یکدیگر را به این نام صدا نمیزدند، در عوض مردم این جهان بر اساس شمشیرهای بزرگ و بدون غلافشان به این جنگجویان لقب کلیمور «Claymore» را دادند. سرزمین آنها دارای 47 ناحیه بود که 47 جنگجو نیز برای هر ناحیه در نظر گرفته شده بود. کلیمورها بر اساس قدرت یوکی، قدرت بدنی، سرعت، هوش، حس تشخیص و رهبری رتبهبندی میشدند. رتبههای مبارزان با پیشرفتهایی که میکردند با سیر صعودی و نزولی همراه بود. کلیمور رتبه 1 قویترین، و شماره 47 ضعیفترین در بین تمام آنها بودند. داستان دربارهٔ یک مبارز کلیمور با رتبه 47، به نام کلر و تلاش او برای انتقام است. داستان در شهری کوچک که مورده حمله یوما قرار گرفته شروع میشود. کلر در آنجا با یک پسر خوش قلب، البته ساده به نام راکی آشنا میشود که در سفر او را همراهی میکند. با جلوتر رفتن داستان، کلر و راکی به یکدیگر وابسته میشوند اما هنگامی که کلر مجبور میشود با یک کلیمور سادیسمی به نام Ophelia مبارزه کند، از همدیگر جدا میشوند...

اوکیشیما شرایم در کنار یک دریاچه ی بسیار زیبا زندگی میکند.مستخدم شرایم ، کیساراگی سایا با اون و پدرش تادایوشی زندگی میکند. در روز ها اون مثل یک دختر دبیرستانی معمولی در دبیرستان سانابارا زندگی میکند اما در شب ها اون قدرت های ماوراء الطبیعه میگیرد و...

سال پیش، در یک کلاس درس سال سوم متوسطه، دانش آموز به نام Misaki بود که در درس و ورزش نمونه بود و نزد همکلاسی های خود محبوب بود هنگامی که او به طور ناگهانی درگذشت همکلاسی های او تصمیم گرفتند که فکر کنند که هنوز او زنده است و به تحصیل ادامه بدن تا فارق التحصیل شوند سپس در سال 1998 یک پسر به نام Sakakibara Kouichi که تازگی به کلاس بالاتر رفته بود با رفتارهای مشکوک خود جو ترسناکی را درکلاس ایجاد کرده بود و...

سیدنیبریستو یکی از ماموران مخفی حرفه ای سازمان CIA است که وظیفه نفوذ به شبکههای مخوف جاسوسی را به عهده دارد . او در قسمتهای مختلف سریال با حوادث وماجراهایی در حین تحقیقات روبرو میشود . این سریال در 30 سپتامبر 2001 بانویسندگی Jesse Alexander آغاز شد و دو سال بعد Josh Appelbaum به همراه "جسی الکساندر " کار نگارش را ادامه دادند. جنیفر گارنر ایفاگر نقش " سیدنی" نقش اول این سریال را بازی می کند. وی متول 17 آوریل 1972 درهیوستنتگزاس امریکاست.