این سریال یه سریال اجتماعی- اخلاقی با نوعی کمدی زیبا و دلنشینه . برخلاف سریالهایی مثله قهرمانان , فرینگ و غیره...که بیشتر مضمونی علمی تخیلی دارن ، این سریال به نوعی دیدی واقعی به جامعه داره و در نگاهی طنز به دغدغه های دو خواهر میپردازه که دیدی کاملا متفاوت به جامعه دارن . نوع لباس پوشیدن , اهدافی که دنبالشن و خلاصه از همه چیز با هم تفاوت دارن ولی در زمانهایی کاملا بهم نزدیک میشن و در کنار هم قرار میگیرن ...

این سریال درباره مردی انگلیسی هست که به لوس آنجلس میره تا دختر رویاهاش رو پیدا کنه...

در این سریال با همه جور شخصیتی رو به رو خواهید شد، وکیل ، خانه دار ، کارمند ، دکتر و... هر کدوم دارای مشکلات خاص خودشون هستند، یکی داره از همسرش جدا میشه، یکی دار کارشو از دست میده و ...

“برترام ووستر”، یک آدم خوش برخورد و در عین حال ثروتمند عادت دارد که همیشه خودش را به دردسر بیاندازد و این وظیفه خدمتکار او “جوویس” است که مدام باید او را از وضعیت های بحرانی خارج کند...

داستان در مورد دو دوست به نام‌های "کز" و "الیور" هست که وقتی در مغازه‌ی کمیک‌فروشی محبوبشون چرخ می‌زدن، سهواً متوجه بخشی از یک بیمارستان می‌شوند که به امور ابرقهرمان‌ها و شخصیت‌های کمیک‌بوکی رسیدگی می‌کند...

یک کمدی سیاسی درباره ی بحران خاورمیانه است. هنگامی که یک ژنرال سرکش پاکستانی کنترل کشورش و زراد خانه ی هسته ای پاکستان را به دست می آورد سرنوشت جهان بر دوش چند آمریکایی مستاصل متشکل از یک وزیر امور خارجه،یک افسر رده پایین سرویس خارجی و یک خلبان جنگنده نیروی دریایی می افتد و آن ها باید برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی سوم تلاش کنند.

داستان سریال در مورد موسیقیدانی به نام "کریگ" می باشد، که برای تشکیل یک زندگی جدید به عنوان معلم موسیقی دبیرستان در شهر بزرگی استخدام می شود. حال باید با سیاستهای معلمان و اغواگری مادران مجرد مواجه شود...

گروهی از افرادی که به یک مدرسه میرفتند ولی در اکیپ های مختلفی بودند حالا با هم دیگر در یک آرایشگاه کار میکنند...

یل یک شاعر و سراینده موزیک موفق و مجرد هست که اهل خوش گذرونیه،علاقه ایی هم به رابطه هایی که بهشون وابسته بشه نداره ...همسایه ی جدیدی به نام فیونا که یک مادر مجرد هست همراه پسرش مارکوس به خونه ی بغلی اون میان که به صورت خنده داری همون اول سریال باهم آشنا میشن.مادری که گیاه خوار هست و علاقه ایی به گوشتِ دنده کبابی و دود و دم باربیکو همسایه ش نداره...مارکوس یه پسر تقریباً عجیب غریبه که با یه دروغی که ویل به صورت غیرمنتظره ایی مجبور میشه برای دوست شدن با خانومی بگه بیشتر آشنا میشن و این رفاقت بینشون داستان سریال رو رقم میزنه.

وقتی که "ناتان میلر" به والدین خود درمورد طلاقش اطلاع میدهد، پدرش "تام میلر" هم دادخواست طلاق میدهد و همسر 43 ساله‌ی خود "کارول" را ترک میکند. بر خلاف میل "ناتان"، مادرش تصمیم میگیرد که با او زندگی کند در هنگامی که "تام" به دنبال سرپناه در خانه‌ی دخترش "دبی" و همسرش "آدام" و دخترشان "میکایلا" میگردد...