"سر رابرت چیلترن" یک وزیر دولتی موفق به همراه همسری دوست داشتنی است. اما وقتی خانم "چاولی" به مدارکی که نشان دهنده گذشته بزهکارانه او است پیدایش می شود، همه چیز به هم می ریزد...

انگلستان ، پایان جنگ جهانى اول . سربازى به نام « چارلز ریز » ( کولمن ) که بر اثر شوک دچار فراموشى شده با دخترى به نام « پولا » ( گارسن ) ازدواج مى ‏کند و زندگى سعادت ‏بارى دارد. تا این‏که بر اثر تصادف حافظه‏ اش را به دست مى ‏آورد و نزد خانواده‏ ى سابقش باز مى ‏گردد ...

آریگن . « آدام » ( کیل ) ، در مزرعه‏ اى کوهستانى ، سرپرستى شش برادر کوچک‏تر از خودش را به عهده دارد . او با « میلى » ( پوئل ) ازدواج مى ‏کند . « میلى » پس از ورود به خانه‏ ى هفت برادر ، براى « اهلى » کردن آنان دچار مشکلاتى مى ‏شود . تا این که شش برادر « آدام » نیز تصمیم به ازدواج مى ‏گیرند ...

پس از شکست ناپلئون واترلو و تبعید افسران و خانواده هایشان از فرانسه، کنگره‌ی آمریکا در سال 1817 تصمیم گرفت که 4 شهر کوچک در سرزمین آلاباما با تبعیدیان داده شود...

چارلی چاک دندانپزشک جوانی است که در بچگی توسط یک دختر یازده ساله نفرین شد تا با هر زنی که دوستی برقرار کند آن زن با مرد دیگری آشنا شده و ازدواج کرده و در زندگی زناشویی خود خوشبخت شود . اکثر دختران شهر که قصد ازدواج دارند از این موضوع اطلاع پیدا کرده و تلاش می کنند به هر نحوی شده با چاک رابطه دوستی برقرار کنند تا در ادامه شوهر ایده آلشان از راه برسند…

اواخر قرن نوزدهم. «شانن» ( کیدمن )، دختری از یک خانواده ی ثروتمند در منطقه ای فقیر در شمال ایرلند تصمیم دارد که به امریکا برود چون در یک آگهی دیده که در اوکلاهما زمین مجانی می دهند. او در این سفر پسر کشاورزی به نام «جوزف» ( کروز ) را نیز همراه خود می سازد...

ماجرای رقابت یک معلم هنر و یک معلم زبان انگلیسی که در نهایت به دانش آموزان میرسد که تصاویر مهم تر است یا لغات و …

نیمی از یک خورشید زرد رنگ یک درام رمانتیک است که درباره جنگ های داخلی در نیجریه و بحران بیافرا در حد فاصل سال های 1967 تا 1970 است. در آن ایام استعمارگری بریتانیا و سلطه این کشور بر نیجریه ظاهرا پایان یافته بود و نیجریه ای ها می کوشیدند از چنگ جمهوری بیافرا که در این کشور مداخله و قصد تملک آن را داشت رهایی یابند و دست آنها را هم مثل انگلیسی ها قطع کنند و …

« لورا » ( جانسن ) ، زنى خانه ‏دار ، به طور اتفاقى در ایستگاه راه‏ آهن با دکتر « هاروى » ( هوارد ) آشنا مى ‏شود. « لورا » که از زندگى یک‏نواخت خود خسته شده ، از فرصت استفاده و رابطه ‏اى با دکتر برقرار مى ‏کند...

لندن ، اواخر قرن نوزدهم . صاحب کفاشى معتبرى به نام « هنرى هوریشو هابسن » ( لاتن ) ، مردى است خودکامه و خودمحور که با سه دخترش زندگى مى ‏کند . او اوقاتش را اغلب به نوش خوارى در کافه‏ ها مى ‏گذراند و به آینده‏ ى دخترها که در سن ازدواج هستند بى ‏اعتناست ...