داستان فیلم درباره کارآگاه معروف شرلوک هولمز میباشد. او ماموریت پیدا می کند وارث تاج و تخت یک امپراطوری را پس از ترور پدر او همراهی کند و او را سالم به وطن اش باز گرداند.

داستان فیلم درباره کارآگاه معروف شرلوک هولمز و همکارش دکتر واتسون میباشد. در خلال جنگ جهانی دوم، یک سری قتل در یک آسایشگاه که دکتر واتسون داوطلبانه در آن خدمت میکند رخ می دهد. او شرلوک هولمز را به کمک فرا می خواند و کارآگاه معروف شروع به حل معمای قتل ها می کند.

جونگ-دو که به تازگی از زندان به جرم قتل عمد آزاد شده ، از نظر اجتماعی دچار مشکل است . او به محض آزادی ، با خانواده قربانی تماس می گیرد اما آنها او را طرد می کنند ، ولی پیش از آن او با گونگ-جو ، زنی جوان که به دلیل فلج مغزی ناتوان است ، برخورد می کند . هر دو آنها مورد سوء استفاده‌های خانواده شان قرار گرفته اند ...

"جی پی مریک" مالک یک فروشگاه بزرگ متوجه می شود چند تن از کارمندانش با هم متحد شده اند تا حقوق بیشتر و شرایط کاری بهتری را بدست آورند.به منظور پیدا کردن شخصی که آنها را سازماندهی می کند،او به عنوان یک فروشنده کفش وارد فروشگاه می شود و...

هنگام اسارت « ریچارد شیردل » به دست اتریشى‏ ها ، شاهزاده‏ ى خبیث ، « جان » خود را فرمانرواى انگلستان اعلام مى‏ کند. شوالیه‏ اى به نام « رابین هود » حاضر نمى‏ شود تن به حکومت او بدهد و با یاران خود در جنگل شروود علیه شاه غاصب شورش مى‏ کند...

لرد "برنستد" پیشخدمت انگلیسیش "راگلز" را از دست می دهد.صاحبان جدیدش "اگبرت" و "افی فلود" او را به یک شهر دور افتاده در واشینگتن می برند.ولی وقتی مردم او را با مرد ثروتمند انگلیسی اشتباه می گیرند،او برای خودش اسم و رسمی بدست می آورد و...

یک سری از ملاقات های معمول و غیرمعمول ، و همچنین یک نامه، مرد جوانی را وادار می کند تابه کانازاوا سفر کند ، که همسفرش نجیب زاده ای است که هدفش از سفر، حضور در خودکشی دو عاشق است…

ماجراهاى زندگى « دزیره کلارى » ( سیمونز ) که زمانى قرار بود همسر « ناپلئون بوناپارت » ( براندو ) شود ، اما ناکام ماند و با « ژنرال برنادوت » ( رنى ) ازدواج کرد و ملکه‏ ى سوئد شد .

نامه نگاری بین دو زن واقعیتهای جدیدی را درباره مردی که آنها می شناسند، آشکار می کند و...

« فیبى فراست » ( آرتور ) نماینده‏ ى کنگره ، در رأس هیأتى براى بررسى وضعیت سربازان امریکایى در آلمان پس از جنگ جهانى دوم به برلین مى ‏رود و درگیر « سروان پرینگل » ( لوند ) مى ‏شود . در این جا محبوبه‏ ى سروان « اریکا » ( دیتریش ) ، خواننده‏ ى آلمانى کلوب ‏هاى شبانه ، موقعیت خود را درخطر مى ‏بیند .