لس آنجلس. «فرانک فارمر» (کاستنر)، محافظ سابق رئیس جمهور امریکا، محافظت از «ریچل مارون» (هیوستن)، خواننده – بازیگری سیاه پوست و بسیار محبوب را می پذیرد. «مارون» ابتدا به «فارمر» توجه نشان نمی دهد اما پس از آن که شبی جانش را نجات می دهد، همه چیز عوض می شود و …

"هیلم فو" نوجوان هفده ساله عجیبی است که مادرش را پس از خودکشی اش در دریاچه از دست داده است.او وقت خود را به گشتن در محله و محکوم کردن نامادری اش به قتل مادر خود می گذراند.او پس از مشاجره با پدر خود از خانه فرار می کند و به ادینبورگ می رود.جائی که با "کیت" آشنا می شود.از آنجایی که او را یاد مادرش می اندازد به شدت به او علاقه مند شده و...

«آلیس گراهام» (برستین) بیش تر وقتش را به میانجی گری میان شوهر عبوسش، «دانلد هایت» (بوش)، و پسر یازده ساله ی بازیگوش شان، «تام» (لوتر) می گذراند. تا این که «دانلد» در سانحه ای کشته می شود و «آلیس» تصمیم می گیرد به دنبال آرزوی دیرینش، خوانندگی، برود.

روایتی مدرن از داستان سفیدبرفی و هفت کوتوله که داستان یک دختر تازه وارد مدرسه با 7 دانشجوی مطرود دیگر می‌خواهند بر علیه سیستم قیام کنند و آن‌جا را بر هم بریزند...

بندر پرل هاربر ، جنگ جهانى دوم . سرباز تازه وارد ، « رابرت ا . لى پرویت » ( کلیفت ) ، از بوکس حرفه‏اى بیزار شده است و حاضر نیست که بار دیگر داخل رینگ برود . پس از این که فرمانده جدید او « سروان هولمز » ( اوبر ) مى‏بیند « پرویت » به هیچ صورتى دیگر بوکس بازى نخواهد کرد به « گروهبان میلتن واردن » ( لنکستر ) دستور مى‏دهد تا با سپردن کارهاى پست او را اذیت و خوار و خفیف کند ...

لوک و کیت در یک کارخانه آبجوسازی در شیکاگو جایی که همش مشغول نوشیدن و عشق بازی هستن همکارند اونا واسه هم ساخته شدند ولی یه مشکلی وجود داره که هر دوشون تو یه رابطه دیگه هستند و نمیتونن با هم باشن و… .

پال رویای موفقیت در دنیای موزیک را در سر می پروراند. اما او در راه ریسدن به این رویا مشکلاتی دارد که...

مادری تنها ( پنلوپ کروز ) پسر نوجوانش را به ساراجیوو می برد، جایی که شوهرش سال ها پیش در درگیری های بوسنی کشته شده است …

« نیتان دیترویت » ( سیناترا ) رئیس پاتوق‏هاى شرط بندى و قمار با « اسکاى مسترسن » ( براندو ) شرط مى ‏بندد که او نخواهد توانست یک عضو فعال میسیون مذهبى ، « سارا براون » ( سیمونز ) را بفریبد تا هم‏راهش به هاوانا برود.

جزیره ای در یونان. دختری بیست ساله به نام »سوفی« (سیفرید) با مادرش، هیپی سابق، »دانا« (استریپ) زندگی می کند. »سوفی« قصد ازدواج دارد در حالی که هنوز از هویت پدرش اطلاعی ندارد. به همین خاطر سه تن از دوستان قدیمی مادرش را که تصور می کند یکی از آن ها پدرش باشد به جشن عروسی خود دعوت می کند. این سه نفر عبارتند از »سام« (برازنان)، »هری« (فرت) و »بیل« (اسکارسگارد).