مرد جوانی که می خواهد نویسنده شود به بارسلونا سفر می کند تا ادبیات بخواند. در شهر اسپانیا او درگیر یک تجارت جنایی است.

پنج مرد جوان را دنبال می کند و درباره انسانیت به حاشیه رانده شده و طرد شده که به دنبال جایی در جهان است.

در زمان ماریخوانا بونانزا ، یک دهه پر از خشونت ، حاصل از مواد مخدر ، در کلمبیا شکل گرفت و راپایت و خانواده‌اش ، درگیر جنگی برای کنترل این تجارت هستند ...

هنگامی که یک کارآگاه جوان مستقر در بوگوتا برای تحقیق در مورد 4 قتل به جنگلهای آمازون در مرز بین برزیل و کلمبیا می رود، او جادو، یک نقشه شیطانی و ریشه های واقعی خود را کشف می کند...

در دهکده ای دورافتاده در کاستاریکا، کلارا، یک زن 40 ساله گوشه گیر، بیداری جنسی و عرفانی را تجربه می کند و سفری را آغاز می کند تا خود را از کنوانسیون های مذهبی و اجتماعی سرکوبگرانه ای که بر زندگی او مسلط شده است، رهایی بخشد.