یک خدمه تلویزیونی واقعیت ، که نمایش او داستانهایی درباره معتادان به مواد مخدر دارد ، می یابد که ناخواسته 16 ساله آنها برای آخرین قسمت خود ممکن است در واقع با اعتیاد مبارزه نکند ، بلکه یک نیروی شیطانی است که روح او را می گیرد.

"مکنزی مورفی" که یک زن جوان و بد دهن است برای دیدن و کمک خواستن از خواهر ثروتمندش به ویلای بزرگش در گرینویچ میرود. ولی خواهرش توسط اف بی ای دستگیر میشود و در ازای کمک از مکنزی درخواست میکند تا مراقب بچه‌های آقازاده‌اش باشد...

بعد از 7 سال و بزرگ شدن فرزند مایکل اسکافیلد، داستان از آن جایی شروع می شود که تی بگ با یک مدرک میخواهد به لینکولن ثابت کند مایکل هنوز زنده است. بعد از تحقیقاتشان لینکولن و سارا رد پای مایکل را در زندانی در یمن پیدا میکنند و برای دیدن او تمام تلاش خود را می کنند که...

قاتلی سریالی، شروع به کشتن خدمه و بیماران یک مرکز درمان اعتیاد به هروئین می‎کند...