داستان فیلم درباره یکنقاش آمریکایی و یک مهاجر میباشد که یکدیگر را در دایره قطب شمال پیدا می کنند و…

زمانی که دختر یک نویسنده موفق تلویزیونی ، به یک فیلمساز سالم با گذشته های وحشتناک علاقه پیدا می کند، او نگران نحوه برخورد با این وضعیت است.

داستان سریال در مورد دو کمدین به نام های جولی و بیلی که در نیویورک زندگی می کنند می باشد که عرصه زندگی هر روز برای آنها تنگ تر می شود از این رو دوستان و آشنایان آنها برای پیدا کردن موفقیت و عشق از آنجا کوچ کرده این در حالی است آنها هر روز به تلاش خود ادامه می دهند...

"لورا دایموند" کاراگاه باهوش دایره جنایی پلیس نیویورک است که در پی برقراری تعادل بین شغل و زندگی شخصی دیوانه کننده اش است. او دو پسر دوقلو دارد و قصد دارد از همسرش جدا شود ولی برای امضا کردن اوراق طلاق نامه دچار تردید است. در همین حال با کمک همکار جذاب و فهیمش از عهده تمیز کردن خیابان ها از وجود جنایتکاران و تمیز کردن خانه به خاطر ریخت و پاش پسرانش برمیاید ولی اوضاع زمانی پیچیده میشود که شوهرش به عنوان رئیسش در اداره منصوب میگردد...

داستان سریال درباره دختری به نام کری است که در سال 1984 زندگی میکند. او نسبت به زندگی که در پیش رو دارد بسیار کنجکاو است و سؤالاتی در باره عشق و زندگی و همینطور روابط ج.ن.س.ی برایش بوجود می آید. همچنین زندگی او بعد از اینکه مادرش را از دست داده برایش بسیار سخت شده است. او با خواهر کوچکتر و پدرش زندگی می کند. به نوعی این سریال درباره اتفاقات زندگی کری است...

سریال درباره میلیاردری است که با استخدام یک مامور سابق CIA تصمیم به پیشگیری از جرم و جنایت می گیرند در حالی که هنوز این جرم ها اتفاق نیفتاده است...

جاین سریال که بر اساس کتابی به همین عنوان ساخته شده، شما را به دنیای نوجوانان خانواده‌های ثروتمند «منهتن» می‌بره. «سیرینا» و «بلر» شخصیت‌های اصلی این سریال هستند که سر همه چیز با هم رقابت دارند، از لباس گرفته تا دوست پسر و برای رسیدن به هدفشون از هیچ کاری دریغ ندارند. داستان سریال از زبان دختری روایت می‌شه که ما هیچوقت توی سریال نمی‌بینیمش ولی اینطور که از شواهد پیداست یکی از دانشجوهای کالجی‌ست که «سیرینا» توش درس می‌خونه. وبلاگ این دختره‌ی خاله زنک کوچکترین اتفاقات روابط دختر پسرها رو زیر نظر داره و هر اتفاقی که می‌افته بعد از چند ثانیه توی وبلاگش و موبایل دانشجو‌های کالج منتشر می‌شه.

ماجرای سه مادر که از قدیم با یکدیگر دوست بوده اند . این سه تصمیم می گیرند که بی خبر و به طور ناگهانی ، به دیدن پسران خود که در نیویورک زندگی می کنند ، بروند . آن ها بزودی متوجه می شوند که نه تنها پسرانشان باید زندگی خود را تغییر دهند ، بلکه آن ها نیز باید زندگی خود را تغییر دهند …

با الهام از وقایع واقعی ، تابستان سال 94 را بازگو می کند ، هنگامی که او و برادرش انتقام از پدر بدخواه خود را گرفتند...