توماس، پسر 11 ساله‌ای که در دنیای فانتزی خود زندگی می‌کند، باید از دانش عظیم هیولایی خود برای مبارزه با معلم انگلیسی جدیدش استفاده کند: زنی شرور که در واقع یک هیولای بچه‌خوار است.

آنا و ریتا در هم شکسته اند. بنابراین، وقتی الکس غیرقابل پیش‌بینی به آنها شغلی پیشنهاد می‌کند، آنها باید به نوعی بله بگویند - به کنسرت و به یک آشفتگی بزرگ.

آلیشیا 42 ساله زنی غمگین است، غمی که باعث شده از جامعه دور شود. دنیای او زیر و رو می شود وقتی یک پسر 14 ساله که از ماشین های مردم مراقبت می کند، در حالی که خونریزی می کند به خانه اش می افتد.

داستان یک خانواده پولدار و تراز اول جامعه که درگیر غرور و قضاوت های بیجا و خودخواهی های خود هستند .

در دهه‎ی هشتاد میلادی گروهی از خلافکاران صد و چهل قطعه مربوط به دوره پیشا کلمبی را از موزه‎ی ملی مردم‎شناسی در مکزیکو سیتی می‌دزدند و…

مادر توماس که زنی تنها می باشد زیاد از زندگی کردن با توماس راضی نیست و به همین خاطر او را نزد برادرش بزرگترش فدریکو در مکزیک می فرستد تا با او زندگی کند و...

داستانی ناگفته از بزرگترین و محبوب ترین ستاره ی فیلم های کمدیِ مکزیک که پله های ترقی را یکی یکی پشت سر گذاشت و در نهایت به هالیوود رسید...