میلیسنت یک ترم از تحصیل خود را ترک می کند تا روی پایان نامه خود در مورد کودکان مبتلا به آلرژی شدید تمرکز کند، که او را به فرد مناسبی برای مراقبت از جانی کوچک تبدیل می کند، کودکی بیمار و لال که از هر مشکلی رنج می برد ...

سیلویا بخاطر عروسی دوستش به شهر زادگاهش تگزاس برمیگردد , در آنجا با استفان آشنا میشود و تصمیم میگیرند با هم به یک سفر جاده ای بروند و ....

وقتی "جنا" ازدواج می کند، مادرش خیلی خوشحال می شود اما وقتیکه "جنا" اعلام کرد می خواهد مادر واقعی خود را پیدا کند ...

مکس پزشک جدید یک کشتی تفریحی مجلل است که کیلومترها دور از ساحل، با تیم کوچک اما قوی خود سعی می کند بحران های پزشکی را حل کند...

دوستی بین رایلی ، جانباز رزمندگان تفنگداران دریایی که برای سازگاری با زندگی غیرنظامی در اوهایو تلاش می کند و اولمیر ، مترجم افغان که در واحد خود خدمت می کرد و تازه برای شروع زندگی جدیدی در آمریکا به آنجا آمده است.

داستان درباره قسمت اورژانس بیمارستانی هستش که بسیار پر رفت و آمده و دکترها و پرستارها که تعدادشون محدوده، شدیدأ مشغول درمان بیماران اورژانسی هستند. همین وضعیت گهگاه باعث میشه که کد سیاه به وجود بیاد و در این وضعیت مرگ و زندگی بیماران بستگی به دانش، مهارت و سرعت عمل دکترها و پرستارها هستش. مردمی که به اورژانس آورده میشوند یا منتطرند که بمیرند یا معجزه ای بشه و اونها زنده بمونند.

داستان این سریال در مورد "اما"، "راوی" و "زوری" می باشد که به یک اردوگاه تابستانی می روند جایی که پدر و مادرشان در نوجوانی برای اولین بار همدیگر را ملاقات کردند...

داستان این سریال درباره سازمان بسیار بزرگ و مخفی با نام S.H.I.E.L.D است که کار اصلی آن محافظت از مردم در سراسر دنیاست. سازمانی که توانایی انجام هر کاری را دارد و افرادی را آموزش می دهند که از در نوع خود بهترین هستند...

"بی دست و پا" در مورد حوادث خاص در سال های شکل گیری ماست که گاهی اوقات ما را بهترین و گاهی بدترین نشان می دهد این سریال حول نوجوان پانزده ساله " جنا همیلتون " می گردد کسی که مثله خیلی ها احساس میکند در بین همسالان خودش دیده نمی شود و با نا امیدی می خواهد جایگاهش را پیدا کند چیزی که در این روزگار و این سن واقعا سخت هست روزگاری که در آن پیدا کردن جایگاه یعنی خاص و انگشت نما بودن و بد بختانه دیده شدن جنا درست بعد از تصادف آن که باعث شکستنه شدن دستش و زدن برچسب نه چندان جالبی به آن شد اتفاق افتاد و در حالیکه شایعات تصادفش می توانست بدترین کابوس زندگیش شود جنا تصمیم میگیرد از این اتفاق برای پیشرفت زندگیش استفاده کند...