پس از اینکه مردش DeShawn در زندان به پایان رسید ، ویرجینیا دو دختر کوچک را بزرگ می کند و با هدایت خدا شروع جدیدی را دنبال می کند. DeShawn برمی گردد ، "شیطان" دوباره حمله می کند ، و دختران ویرجینیا باید "نور در تاریکی" ابدی را جستجو کنند.

پدر و مادر "رونی" از هم جدا شده اند. او و برادر کوچکترش با مادر خود زندگی می کنند تا زمانی که در تابستان به شهر ساحلی کوچکی رفته و با پدرشان زندگی کنند."رونی" از اینکه پدرش علاقه ای ندارد تا با او رابطه دوستانه داشته باشد ، ناراحت می شود اما بعد از آشنا شدن با پسری خوش چهره او شروع به کشف استعدادهای جدید در خود می کند...